خیلی خسته بودم نفهمیدم چطوری خوابم برد. کسم مثل قلب میزد همش عجله داشتم تا زودتر برم اونجا. ولی کسی که منتظرش بودم انگار قصد اومدن نداشت،انگار فقط دیشب اومده بود یه کرم بندازه تو جون منو بره،ساعت و نگاه کردم از یازده و نیم هم گذشته بود،هیچ خبری از دختر نبود،نمی دونم چرانمی خواستم برم. اومدم طرف مرجان ،لبم رو گذاشتم روی لبهاش و شروع کردم به خوردن بخاطر الکل طعم لبش خوشمزه تر شده بود. هنوزم یادش می افتم قلبم می زنه. گفتم اسمتون هم مثل خودتون زیباست معمولا تو این وضعیت باید به خانمها همین رو گفت. گفتم ok اما چرا اینقدر گارد گرفتی گفت دوس ندارم بیام پیشت اما اگه موقعیتش بود میگم بیا مطبم آخه ماما بود گفتم چه فرقی میکنه گفت من راحت ترم گفتم باشه اما بعد اون روز چند هفته ای گذشت تا بهب گفت می تونی امروز بیای منم از خدا خاسته رفتم مطبیش بالای 4 راهه جنت آباد جنت آباد شمالی بود رفتم دیدم حسابی آرایش کرده رژ صورتی موهای درست کرده یه T Shirt نارنجی که مینی ناف بود و یه دامن جین پاش بودوقتی رفتم تو تازه فهمیدم چه تیکه ای این مرجان جونه ما پاهای سکسی و لبایی که دیونم میکرد سوتین هم تنش نبود که این سکسی ترش هم میکردیه شربت واسم آورد ونشست رو پام یه کوچولو از شربنت خوردم و لبامو گذاشتم رو لبش اونقدر شیرین بود که تمتمه وجودم شده بود لذت لباشو میخوردم و گاز کوچولو می گرفتم و بعدش رفتم زیره گلوش و شروع کرم به خوردنه زیره گلوش دیدم داره حال میکنه رفتم سمته گوشاشو زبونمو کردم تو گوشاش و پشت گوششو لیس میزدم و با دندونم پشت گوششو لمس میکردم اومدم رو پشت گردنش موهاشو دادم بالا و ی میک حسابی زدم با این که به سختی پوستش میومد تو دهنم اما جاش موند دوباره اومدم تو لباش و مینی نافشو دراوردم ممه هاش مث توپ بودن تو همون حالتی که ممهاشو می خوردم بلندش کردم سرمو آوردم بالا یه لب دیگه ازش پرفتم و گفتم برگرد ، برگشت گفتم دو تا دستاتو بذار رو مبل طوری که کاملا ایتاده نباشی اونم این کارو کرددامنشو دادم پایین یه شورت مشکی فوقاالعاده سکسی پاش بود از پشت شروع کردم به خوردنش کمرش پهلوهاش و اومدم رو کونش یه گاز کوچولو گرفتم از کون تپل و رفتم پایین پاهایه تپل و نرمشو از پایین تا بالا می خوردم اونم حال میکرد چیزه خاصی نمی گفت اما یه صدایی شبیه اااااااااااااااااوووووووووووومممممممممم ازش بلند میشد بع کلی خوردن گفتم بشین رو مبل نشست شرتشو درآوردم یه کس تپل که صورتی صورتی هم بود خواستم بخورمش که نذاشت گفت خواستم کیرمو بمالم به کسش گفت این جانه بریم تو اتاق معاینه رفتیم اون جا دیدم یه یه چیزی شبیه تخت اونجاست که تخت نیست یعنی شبیه یه تخت نصفه و کم عرضه و دو طرفش دو جایه پا داره تا به حال همچین چیزی ندیده بودم گفتم این مخصوصه سکسه گفت نه واسه معاینه ست وقتی بخوایم cervix رو معاینه کنم زنارو می خ. روز پنجم موبایلم زنگ خورد شماره غریبه بود. البته مرجان بی حجاب پیشم می نشست و واقعا ساعات خوشی برام بود. سال بود که مهدی علیمحمدی محدودیت هایی را برای مرجان جهت بازی در فیلم قرار داد و همین امر باعث شد تا پس از دوسال کشمکش در سال 1354 از مرجان جدا شود. گفتم چطوری خوشگل خانوم ؟چقدر ماه شدی. با خنده گفتم خوب پرسیم دیگه؟با صدای ناز ودلنشینش گفت:مرجان. بعضی وقتها آدم عاشق کسی نیست ولی از طرز تفکر طرف خوشش می یاد و دوست داره باهاش دوست باشه. آرزو قرار بود بره خونه خالش اینا تا شب هم نمی یومد. با این کیر گنده ت یکمی نازش کردم و گفتم عزیزم جو گیر شده بودم ببخشید. او میگوید بـه خاطر نداشتن استعداد و مسایل مربوط بـه انقلاب وارد سینما نشده اسـت. مرجان دوست زنمه و دختر خیلی راحتیه. حالا اینگار چی شده،گفت چی شده گلوم پاره شد. او دوست دارد کسی با او سکس می کند بـه چشمان او خیره شود. در گفت و گو اي کـه با اي وی آن کرده گفته آرزو داشته اسکار بگیرد. وی بعد از آشنایی با مازیار پرتو به سینما راه یافت و با نام هنری آرام در اولین فیلم گرگ بیزار با بهروز وثوقی هم بازی شد. مجله فلوز روزانه بالای ۱۵۰ هزار بازدید فقط از گوگل دارد و آمار کل ورودی ها نزدیک به ۴۰۰ هزار بازدید در روز است. فکر هاتون رو بکنید بعدا جواب بدین،تا اون موقع فرصت نمی شد اسمشو بپرسم. سال ۵۵ خورشیدی در مجله ستاره سینما در قامت سکسی ترین ستاره سینمای ایران از وضعیت رایج سینما گلایه کرده و گفته بود آنهایی در سینما مطرح اند که هنرپیشه شدن را در لخت شدن می دانند. عکس بازیگران و هنرمندان ایرانی قبل از انقلاب هنرمندانی که با سال ها فعالیت در عرصه بازیگری روزهای بیادماندنی برای همه مان رقم زدند هنرمندانی که از پیش ما رفتند خدا قرین رحمت خود قرار. همیشه با آرزو حرفای سکسی می زدن و در مورد سکس من و آرزو می پرسید. منبع: عکس های لو رفته از دختران دانشجوی ایرانی در سکس پارتی شبانه در مالزی عشقه دیگه! کم کم آخ و اوخش بلند شده بود دورببین هم که داشت فیلم میگرفت تاپشو از تنش بیرون کشیدم و وای که چه بدنی داشت سفید مثل برف. خلاصه این شد که مرجان رو دعوت کردم واسه نهار بیاد خونم. قبل از اینکه مشروب رو بزنیم من اسپره رو کیرم خالی کردم. عکس بازیگران قبل و بعد از نقلاب. لباسامو که عوض کردم جلوی اینه ایسادم یه نگاهی به کسم انداختم و بهش گفتم الان یه دلی از عذا در میاری به مادرم گفتم میرم پیش مرجان و ر رفتم خونشمن اونقدر عجله داشتم که نفهمیدم کی رسیدم در خونشن در زدم پدر مرجان در و باز کرد و گفت بیا تو همین که وارد شدم دیدم فیلم سوپر گذاشته دستی به پشتم زد و گفت حالش چطوره خوبه یادته بهم قول دادی که اگه فرصتی پیش بیاد یادته که اره گفتم اره یادمه ولی مرجان نیاد گفت نه باهاشون تماس گرفتم خودم میرم دنبالشون و رفتیم توی اتاق لباسامو دراورد تنم یخ کرده بود خودشم از شهوت مثل بید میلرزید بعد خودشم لخت شد همش منتظر دیدن دوباره کیرش بودم کیرش و که دیدم اب از دهنو کسم راه افتاد کیرشو داد دستم و گفت میخوریش گفتم بخورمش گفت اره گفتم نه حالم بهم میخوره گفت امتحان کردی که میگی حالت بهم میخوره امتحان کن فقط یه ذره اگه بد بود دیگه نخور منم سر کیرشو کردم توی دهنم یه لیس زدم بد نبود بعد یکم بیشتر کردم تودهنم گفت دیدی باحاله دستشو گذاشت پشت سرم و جلو عقب میکرد مثل اینکه خیلی بهش حال میداد بعد خوابید گفت بشین روش منم انجام دادم کیرش تا ته رفت تو یه اهی کشیدم خیلی حال میداد پنج دقیقه ای گذشت بهم گفت میخوای فیلم خودتو ببینی گفتم چهجوری بعد موبایلشو اورد و دوربینشو روشن کرد وشروع کرد به فیلم گرفتن گفت نترس بعد پاکش میکنم یکم که فیلم گرفت نشونم داد کس خودمو میدیدم که یه کیر گنده میرفت توش خیلی حال کرده بودم چند دقیقهای گذشت که ابهم گفت میزاری از کون بکنم کیرشو در اورد و با انگشت میکرد داخل کونم یه کم که رون شد دو انگشتی کرد که یکم دردم گرفت بهش گفتم درد داره گفت اولش درد داره اگه تحمل کنی بعدش حال میده با تموم دردش قبول کردم و کارشو ادامه داد بعد کیرشو تفی کرد گذاشت در سوراخ کونم نفسم بند اومد سرش که رفت تو چشمام سیاهی رفت دستمو گذاشتم روی رونش گفتم درش بیار درد داره گفت صبر کن و یکباره خوابید روم بقیه کرش با فشار رفت تو دردش از درد کسم خیلی بیشتر بود یه دادی زدم دم دهنمو گرفت گفت الان دردش ساکت میشه بعد از مدت کوتاهی که گذشت اروم شد و یواش یواش شروع کرد به جلو و عقب کردن گفت حالا بهتره نه گفتم خیلی درد داشت به هر شکلی که فکرشو بکنید منو کرد که یک باره احساس کردم یه نفر پشت سرمه اخه پشتم به در بود و توی اون لحظه روی کیرش نشسته بودم تا برگشتم پشت سرمو نگاه کردم دیدم یه مردی استاده و لخته و کیرش توی دستشه و منو نگاه میکنه یه باره از جام پریدم از ترس یه جیغ زدم و رفتم ته اتاق پدر مرجان گفت نترس بابا اق رضا از خودمونه بیا اینجا از ترس داشتم میمردم گفتم چرا به این گفتی مگه قرار نبود کسی نفهمه اره گفت اخه اقا رضا از دوستان خوبمه و گفتم شاید بیشتر حال کنی اونم یه حالی بکنه بد نیست دستمو گرفت تا بیاره جلو که گفتم میخوام برم خونه اومدم لباسامو بپوشم گفت میخوای بری باشه برو فیلمتو میخوای چیکار کنی ها تازه یادم به فیلمه افتاد گفتم پاکش کن گفت نمیشه اول بیا بعد پاکش میکنم دیگه چاره ای نداشتم گفتم خیلی نامردی گفت هر چی میخوای اسمشو بذار اقا رضا کیرشو توی دستش گرفته بود بعد اومد پشت سرم خمم کرد و کیرشو گذاشت در سوراخ کسم هیچی نمی تونستم بگم کردش تو از کیر پدر مرجان یکم کوچکتر بود به خودم گفتم همین یه باره باید تحملش کنم بعد خوابندم روی زمین به پدر مرجان گفت راست گفتی عجب کسی داره چقدر تنگه چند دقیقهای که گذشت خواید که من بشینم روش کیرشو تا اخر کردم تو خوب که کرد پدر مرجان رفت پشت سرم دستشو گذاشت روی کمرم و سینمو چسبند به سینه رضا خودشم کیرشو گذاشت در سوراخ کونم تا اومدم بگم نه نصف بیشتر کیرش توی کونم بود و هی جلو عقب میکرد حالا دو نفری داشتن از جلو و عقب منو میکردن از جلو حال بود و از عقب عذاب ولی روی هم رفته باحال بود کارشون که تموم شد پدر مرجان از من معذرت خواهی کرد ودوستش بابت کس قشنگ و تنگم از من تشکر کرد بعد از از کردنشون تا یه شب کسو کونم درد می کرد اخه خیلی وحشیانه می کردن. باهام قهر کرده بود ،محل بهم نمی ذاشت. حسابی تلمبه می زدم دیگه داشت آبم می یومد ،مرجان حالا دیگه یکمی از حال رفته بود. دیگه ناامید شده بودم به خودم گفتم تابلو بود از این شانسها نداری. شاه نه مرامی است سیاسی و نه مسلکی است مذهبی شاه نماد همبستگی است و تنها راهگشای رهائی میهن اتحاد فقط با وحدت کلمه "جاوید شاه" رضا شاه دوم پرتواى از سوشیانت رهایی بخش ، و سوشیانت پرتواى از خداوند است. سید محمد خاتمی پدر اصلاحات هنرپیشه قبل از انقلاب نماز هم بخواند نمازش قبول نیست. گفت می تونم اسمتون رو بپرسم ،گفتم علیرضا. سریع دور زدم و جلو پاش زدم رو ترمز. من هم لذت می بردم ،شروع کردم به تلمبه زدن همونطور با فشار تلمبه می زدم و مرجان نعره می زد و التماس می کرد،بعد از سه چهار دقیقه نعره هاش کمتر شده بود ولی هنوز هم التماس می کرد. دیگه کیرم زده بود زیر گلوم،ولی خوب خودمو نگه داشتم. تلفن رو برداشتم ، شمارشو گرفتم خود مرجان گوشی رو برداشت. وقتی دید آرزو نیست گفت من میرم. سلام این داستانی رو که میخوام واستون بگم مربوط به 2 سال پیش میشه که من18 سالم بود و با مرجان که 19 سال داشت و خیلی دختر حشری بود آشنا شدم اون دختر لاغر اندامی بود و حدود 165 قدش بود منم حدود 183 قدمه و وزنمم حدود 80 من تو پسرای فامیل کیر نسبتا بزرگی باسایز 19 سانت طول و 5 سانت قطر دارم بگذریم. بله او مرجان فریتوس با نام هنری پرشیا پله اسـت. سلام چطوری؟ مرجان:خوبم تو چطوری علی جون دختره ساده خوبی فدات شم ،دلم برات تنگ شده بود من که دیشب باهات حرف زدم خوب دیگه دلم تنگ شده بود ………………. من با مرجان اس ام اس سکس میکرم اون روزی چند بار ارضا میشد تا اینکه ازم خواست که ببرمش سینما منم همین کارو کردم اینم بگم که مرجان در حدی حشری بود که کمو بیش دوست داشت به در مورد مادرشم حرف سکسی بزنم. در ابتدا در مورد داستان قبلیم کلاس IELTS باید بگم که دوستان ایرادای خنده داری گرفتن که واسم عجیب بود…اما داستان این دفعمم مربوط به یکی از بهترین دوستام به اسم مرجانه که خانم ی آدم معروف بود اما زمانی که با من دوست شد طلاق گرفته بودن. ابونم این جا و پاهاشونو می ذارن رو این دستها بعدشم خودشم همون جوری که می گفت خوابید خیلی با این تخته حالکرده بودم اولین بار بود همچین چیزیو میدیدم لخت شدمو کاندومو دراوردم که بذارم رو کیرم که دید یه نمه خوابیده گفت واستا یه لحطه بلند شد یه چند ثانیه ای کردش تو دهنش و کیرم به محض ورود سیخ شد کاندومو پداشتمو اونم دوباره خوابید پاهاشم گداشت رو همون دسته ها این جوری دیگه لازم نبود پاهاشو نگه داره وقتی کیرم رفت تو یه ذره خشک بود یه خورده که عقبو جلو کردم بهتر شد شروع کردم به تلمبه زدن نم نم صداش بالاتر می رفت دیگه صدای شالاپ شلوپه کسش دیوونم میکرد اونم هی میگفت بکن بکن اایییییی بکن ااااییییی گفت نیادا سرمو به علامته باشه تکون دادم همین جوری تند و تند میکردم و اون اخ اوخ میکرد تا این که گفت وایسا و خودشم بلند شد یه میز کمی اون طرف تر بود رفت اون جا و ایستاده سینه هاشو گذاشت رو میز طوری که کونشو بده عقب و گفت بیا رفتم چسبیدم بهش و کیرمو تو همون حالت کردم جلوش این osition هم عالی بود آخه هم کیرم تو کسش بود هم شکمم می خورد به کونش هی تلنبه هام شدید تر میشد یه 7 یا 8 دقیقه ای کردم تا این که اومد چون کاندوم داشتم بعد اومدن هم یه چند دفعه ای دخول خروج داشتم اما دیگه بریده بودم ولو شدم روشو گفتم مرسی مرجان تو خیلی ماهی گفت اما من ارضا نشدم دفعه بعد بیشتر خودتو نگه دار. روز جمعه بود مرجان تعطیل بود من هم حال مسافر کشی رو نداشتم. همیشه موقعی که میاد خونمون چشمها و لبهاشو با نگام می خورم. دختر بسیجی ها الان اگه کامنت بزارن خیلی جالب میشه! اما کسی اسم این زن چادری سکسی را نمی دانست! کارنامه بازیگری مرجان فریتوس مرجان تا بـه حال در بیشتر از ۴۰ فیلم نقش آفرینی کرده اسـت. پرشیا پله پورن استار ایرانی مرجان فریتوس تا قبل از ۱۸ سالگی یک رقصنده عریان بوده اسـت. من یوسف 24 سال دارم داستانی که می خواهم براتون تعریف کنم مربوط به سال گذشته می باشد من اون موقع ترم مهر دانشجوی ترم آخر در یکی از دانشگاه های اطراف بودم من اون موقع 3 روز در هفته کلاس داشتم که یکشنبه تا سه شنبه بود و من همیشه 1 شب زودتر می رفتم به سمت دانشگاه من با یک نفر دیگه به اسم مجید که ترم اولی بود یک خونه اجاره کرده بودیم که این خونه زیر یک مغازه بود کلاس های مجید 1 روز زودتر از من شروع می شد شنبه یک روز هم زودتر از من تمام می شد یکی از هفته های اول ترم بود که برای من مسئله ای پیش آمده بود که مجبور بودم 1 روز زودتر به سمت دانشگاه برم یعنی جمعه شب من در موقعی که منتظر بودم که سوار سرویس بشم به طور اتفاقی با مجید هم خونه ایم هم سفر شده بودم در موقعی که داشتیم سوار سرویس می شدیم دوتا از دوخترای دانشگاه جلوی ما بودن مجید یکشون را بهم نشان داد و گفت چند روزی هست که رو مخش کار می کنم ولی پا نمیدد خلاصه ما سوار شدیم و تا رسیدن به مقصد سر صحبت را با اون دوتا دوختر باز کردم و مخ اون دختره که مجید دنبالش بود را زدم اسمش ناهید بود که با دوستش که اسمش مرجان بود عازم دانشگاه شده بودن هر دوی آنها ترم اولی بودن بعد از آن جریان دیگه با هم دوست شده بودیم و بیرون می رفتیم یک روز از روزهای سرد پاییزی روز دوشنبه ای بود قرار بود ناهید یک سری برگه های را تو دانشگاه بهم برسوند اون روز ما نتونستیم هم دیگه را تو دانشگاه ببینیم بعد از ظهر بود که ناهید زنگ زد و احوال پرسی کرد و گفت کجایی من بهش گفتم که کلاس هایم تمام شده و آمدم خونه دوباره پرسید کی امشب پهلوته بهش گفتم که کسی اینجا نیست و مجید هم ظهر رفته به شهرش من بهش گفتم که پس این برگه ها را کی بهم می رسانی من احتیاجش دارم ناهید گفت که بعد از ظهر با مرجان میریم داخل شهر قبل از رفتن میام در خونه تون بهت میرسونم و میریم بعد از ظهر طرفای 4 یا 5 بود که ناهید زنگ زد روی گوشیم جواب دادم ناهید گفت که من جلوی در خونتونم بیا بالا برگه را بگیر و قتی رفتم بالا در را باز کردم دیدم ناهید با مرجان جلوی در ایستادن احوال پرسی کردم و برگه ها را از ناهید گرفتم ناهید گفت که من حواصم نبوده بعضی از جاهاش ناقصه بهش گفتم که منتظر بمان تا خودکار و زیردستی برات بیارم من برای بردن خودکار و زیردستی آمدم پایین تو همین موقعیت بود که صدای بسته شدن در آمد وقتی رفتم بالا دیدم ناهید و مرجان آمدن داخل و در را از پشت بستن و برای یک لحظه شکه شدم ناهید متوجه شد گفت که مشکلی که ندارد ما آمدیم داخل بهش گفتم که نه ولی کسی که شما را ندید گفت که نه بعد ناهید گفت که می خوام خونتون را ببینم بهش گفتم که بیا ببین مشکلی نیست ناهید با مرجان هردو آمدن پایین ناهید کفش هایش را در آورد و آمد داخل دست داد باهاش دست دادم روبوسی کرد باهاش روبوسی کردم ازم لب گرفت ازش لب گرفتم منا تو بغلش گرفت منم تو بغلش گرفتم و مرجان هم داشت همین طور نگاه می کرد و غرق تماشای ما شده بود به ناهید گفتم که ظاهرا هی داره این روابط میره بالا تر ناهید گفت مگه بده من هم که داشتم از خوشحالی بال در می آموردم گفتم که برای چی بد باشد باز بهش گفتم پس بریم داخل اتاق اینجا مرجان ایستاده گفت که باشد من در همان حالت ناهید را بغلش کردم و بردم توی اتاق روی تخت گذاشتمش شروع به عشق بازی کردیم و در همان حال هم لباسهای هم دیگر را در آوردیم من از گوش هاش شروع کردم و سینه هاش هم دوستام بود و داشتم می مالیدم اون هم منا سفت بغل کرده بود و داشت کس نرمش را روی کیر من می مالید برای یک لحظه احساس کردم یکی کیرم را با دستش گرفته و داره می مالد نگاه کردم دیدم مرجان اومد داخل اتاق من وناهید اون قدر حشری شده بودیم که متوجه نشده بودیم که مرجان آمده تو من به مرجان گفتم چرا تو امدی تو برو بیرون ما هم حالا میاییم برو بیرون مرجان با یک لحن التماس گونه گفت خواهش می کنم منم باشم اجازه بدید بهش گفتم من نمی دونم از ناهید بپرس دوباره مرجان از ناهید پرسید ناهید که حسابی حشری شده بود گفت من کار ندارم هر خری که می خود اینجا باشد یوسف مال منه مر جان با شنید این حرف خوشحال شد و آمد سمتم به مرجان گفتم که می بینی که من دسم به ناهید خودت هر کاری که می خواهی بکن مرجان هم پشتش را به من کرد و خودش شروع کرد به در آوردن لباساش و قتی که برگشت و دیدمش عجب اندامی داشت خیلی زیبا و متناسب مثل باربی اون هم امد روی تخت کنارم دراز کشید بایک دستش کس ناهید را می مالید و با دست دیگش شکم منا که به مررو داشت پایین و پایین تر می رفت من هم چند تای ازش لب گرفتم و با یکی از دستام اول سینه هاشا بد کوس خوشگلش را و گاهی هم دستم را می بردم پشتش و با سوراخش بازی می کردم چند دقیقه یک بار انگشنام را می برد توی دهانش و با زبونش شروع به بازی کردن می کرد در همین حال بودیم که ناگهان ناهید جیغی کشید و کیر من و شکمم خیس شد و از رویم بلند شد و کنارم بیحال دراز کشید و گفت که دیگه نمی تونم و جون ندارم منم گفتم پس من چی همان موقع مرجان گفت من هستم ناهید با کمال پرویی گفت تو فقط مال منی و دوباره امد و این بار به صورت 69 با من خوابید و شروع کرد کیرم را بگذارد تو دهنش و با زبانش باهاش بازی کند بعد هم کیرم را بین سینه های تپلش گذاشت و شروع به مالش کرد بعد از ی چند دقیقه ای گفت دیگه نمی تونم و رفت کنار مرجان که همش دنبال این لحظه بود بلند شد و کیرم با دستش گرفت و کرد توی سوراخ پشتش و من هم کمرشا گرفتم و شروع کردم به تلمبه زدن عجب سوراخی داشت حسابی تنگ بود بعد از چندین دفعه ای مرجان را بلندش کردم از روی کیرم مرجان متوجه شد که می خود آبم بیاد برا همین شروع به ساک زدن کن بعد یکدفعه کیرم را در آوردم و آبم را به صورتش پاشیدم و همان موقع هم مرجان ارضاع شد و هر دوی ما بیحال دراز کشیدیم دیگه متوجه نشدم که کی خوابمون برد ناگهان احساس کردم که یکی کیرم را با دستش گرفته و داره می مالد از خواب بلند شدم دیدم ناهید سرش را گذاشته روی پاهام و کیرم را گرفته توی دستاش و دارد توی چشمای من نگاه می کند و لبخند می زند بهش گفتم ساعت چند گفت حدود 5 بهش گفتم پس چرا این قدر هوا تاریکه و بیرون ساکته گفت به خاطر اینکه ساعت 5 صبح عزیزم گفتم باورم نمیشه از روی گوشیش نشانم داد باور کردم ناهید گفت عزیزم تو دیشب به من حال دادی حالا می خوام من بهت حال بدم گفتم چطوری گفت حالا متوچه می شی از همان موقع شروع به ساک زدن کرد بعد از چند دفعه ای گفت که حیف دخترم و گرنه کوسم را در اختیارت می گذاشتم گفتم حالا طوری نیست سوراخت را بهم بده بلند شد کیرم را به آرومی گذاشت توی سوراخش و من هم شروع به تلمبه زدن کردم بعد یک دفعه ناهید را بلندش کردم و بهش گفتم به کیرم خوب نگاه کن همان طور که داشت نگاه می کرد آبم را توی صورتش پاشیدم خنده ای کرد با دستش کیرم را از منی پاک کرد و اول بوش کرد بعد هم گذاشت توی دهنش بعدش مرجان را بیدارش کردیم و سه تایی باهم رفتیم حمام و دوباره هر کدامشون جداگان برام ساک زدن این بود خاطره اولین سکس من نوشته. ابروهای کمون ،بینی کوچیک،لبهای خوشگلش ،چشمای درشت. یکمی گذشت ،پرسید خوب منتظرم حرفهاتون رو بشنوم. اصولا من آدم رکی هستم گفتم :راستش از دستم ناراحت نشین و بگین چه آدمی بود جنبه نداشت،اصلا بحث این حرفها نیست،می خواستم بهتون پیشنهاد دوستی بدم،تو آینه دیدم چشماش گرد شد،تا اومد یه چیزی بگه گفتم راستش من نه عاشقتونم نه الان براتون می میرم از اون آدمهایی نیستم که بخوام کارمو با دروغ پیش ببرم ولی دوست دارم بیشتر با هم آشنا بشیم. خب بسیجیان هم میتونن مخفیانه در اینترنت شیطنت کنن! مرجان روبروی من نشسته بود ،مانتو و روسریشو کنده بود و موهای بلندشو ریخته بود دورش. یه روز از سر شهرک میدون صنعت سوار ماشین پونک شدم یه پسری کنارم بود و ی خانومی کنارش پول پسر از دستش افتاد و سعی میکرد ورش داره اما تو همین حین دست مرده خورد به پایه مرجان، مرجان گفت آقا چه کار میکنی گفت ببخشید اما بذار پولمو وردارم که دوباره دستش خورد به پاهای مرجان، مرجانم شاکی شد راننده گفت آقا چه کار می کنی که دیگه بحثشون شد و راننده گفت آق پیاده شو. دلم می خواست کیرمو در بیارم ولی نمی شد نزدیک بود ارضا بشم ،آبم داشت می یومد من هم نامردی رو در حقش تموم کردم و آبمو ریختم تو کونش. رفتم تو جیگری و یه چیزی خوردم شام و که خوردم ساعت دیگه نزدیک ده و نیم شده بود. آرزو میومد واسه من تعریف میکرد. گفتم خانوم پاکدشت می تشریف می برین،با تعجب سرشو اورد پایین و از بین شیشه شاگرد که یکمی پایین بود،نگام کرد،با یکمی مکث شناختم. چند روزی گذشت و مرجان اومد خونمون رفتیم توی اتاقم و با هم کلی حال کردیم ولی برامون تکراری شده بود همش میخواستم ماجرای باباشو بگم ولی نمیتونستم وهنوز زود بود خلاصه اون روز با همه تکرارش گذشت و مرجان رفت خونشون یه روز که از مدرسه برمیگشتیم خونه مزجان بهم گفت که میره منزل پدربزرگش و مادرش هم اونجان وشب که اومدن خونه میاد پیشم گفتم باشه ورفت منم اومدم خونه توی راه گفتم سری به خونشون بزم بد نیست شاید اون روز دوباره اتفاق بیافته رفتم در خونشون در زدم بعداز چند دقیقه پدر مرجان در رو باز کرد سلامش کردم و گفتم که مرجان رفت منزل پدر بزرگش منتظر بودم تعارفم کند داخل ولی خبری نبود خواستم برگردم که بهم گفت به کسی چیزی که نگفتی ها؟ گفتم نه کاری نداری گفت میتوی بعد بیای اینجا ؟گفتم چرا گفت حالا بیا بعد بهت میگم گفتم میرم خونه لباسامو عوض که کردم باشه میام در و بست و من برگشتم خونه. گفتم مرجان خانم با اینکه برام سخته ولی اگه نظرت منفی بود زنگ نزن. اونم که فکر می کرد آرزو خونه ست قبول کرد. در دنیا وجود چوپان و گوسفندان ضروری است و هر دو به یک دیگر نیازمندن و این یک نیاز دوطرفه شاه و ملت به یکدیگر است. او حال علاقه زیادی برای ورود بـه صنعت سینما داشته اسـت. خندید و گفت اول بغل تو دوم ناهار سوم هم بغل تو. موهاشو تو دستام گرفتم و بوسش کردم. البته خدایی مرجان هم خودش زیبا بود هم اسمش واسه همین مجبور نبودم خالی ببندم. در ادامه بـه طور کامل با بیوگرافی پرشیا پله آشنا خواهیم شد. همیشه سعی می کردم بهش مهربونی کنم تا باهام صمیمی تر بشه مثلا وقتایی که آرزو تو اتاق نبود از موهاش و لباسش تعریف می کردم. گفتم یکمی زودتر برم بهتر شاید دیر و زود بشه. مانتو و روسریشو درآورد و اومد نشست پیشم. پوزیشن مورد علاقه پرشیا پله سکس از پهلو اسـت. همین که کونش رو دیدم به خودم افتخار کردم واقعا کون می زونی داشت ،انگار حسابی تراش داده بودنش،نه نمی شد از خیرش گذشت یکمی خوابیدم روش ولا پایی زدم. مرجان فریتوس کـه بیشتر با نام پرشیا پله Persia Pele شناخته میشود بازیگر، مدل، میک آپ آرتیست و تهیه کننده ایرانی اسـت کـه بـه همراه خانواده خود «در سن 4 سالگی» و هم زمان با انقلاب سال 1357 بـه بيرون از کشور مهاجرت میکنند. موزیک از پدر من «1998» تلاش کن یا بمیر «2005» رنگ صلیب «2006» در نقش مریم مجدلیه! در سال ۱۳۳۲ در تهران متولد شد. چشمای خمارش دل هر آأمی رو می برد. اونم دستشو گذاشته بود رو شورتم. آرام هنرپیشه قبل انقلاب و فیلم سکسی. حالتون چطوره تموم شد مرجان دوست دخترم شده بود بهش قول دادم که براش مانع نباشم ،قول داده بودم تا یه دوستی ساده داشته باشیم آره مرجان دوستم شده بود گرگ وجود من که زیر چهره آدم نما من مخفی شده بود حالا دیگه می تونست هر بلا یی رو که می خواد سره اون دختره معصوم بیاره. اینو که گفت نتونستم تحمل کنم یاد لبهاش و رقصیدنش تو عروسی افتادم و آبم رو پاشیدم رو شکمش… هنوز باهم هستیم یواشکی. ناشناس۲۳ ۴۸ نخیر نظر و درست بخون تا بفهمی تاریخ قبل از انقلاب رو به اسم خودمون نزدیم گفتم تصادفی دو فیلم از فیلمهای قبل از انقلاب دیدم و فهمیدم چرا انقدر خانواده ام با بازیگری من مخالف بودن. به مطالب امتیاز ستاره سرخ بدین. من هم همون حالت رو داشتم فقط دوست داشتم با مرجان دوست بشم. گفتم کی گفت از عقب حرف می زاری تو دهن من. یه تاپ پوشیده بود که یقه بازی داشت و می شد بلور بدنشو یکم دید. صدايم در هياهوى انقلاب گم شد و بيست و سه سال در. گفتم اول ناهار بعد مشروب بعد بغل من یا اول مشروب بعد ناها ر بعد بغل من یا اول بغل من بعد مشروب ناهار هم که هیچی. ساعت و یکبار دیگه نگاه کردم،از 12هم گذشته بود،ماشینو روشن کردم که دست از پا دراز تر برم،یه دفعه ،نه باورم نمی شد،آره خودش بود ،کنار خیابون وایساده بود و منتظر تاکسی بود. الو سلام سلا چیکار کردی ؟ محمد همون شده که می خواستی کی بیارم برای رایت امشب آخر وقت راستی پول یادت نره ،یه میلیون تومن رو میگم نه حتما خداحافظ یه هفته بعد تو خیابون انقلاب آقاا سی دی سوپر نمی خوای؟ایرانی نه عزیزم من خودم بازیش کردم پایان. منم رفتم استقبالش،واقعا زیبا بود زیبا تر هم شده بود ،با یه دست گل زیبا اومد تو تا از در اومد من هم بغلش کردم و یه بوس از روی لبهای خوشگلش برداشتم. یکمی که خورد گفت درش بیار من هم که کیرم یکمی راست شده بود تا ته فشار دادم تو دهنش یه اوق زد. او همین طور در چندین مستند در مواردی مانند کتاب مقدس یا تاریخ مصر حضور داشته اسـت. درس رو شروع کردیم و من حرفو عوض کردم و غیر مستقیم به آرزو گفتم: من همیشه ازت خوشم می یومده و واقعا دوس دارم بهت درس میدم. دلارام در فيلم حكيم باشى نقش دختر. گذاشت رو کسش آخه پرده داره و می مالید. او عنصری اضافی و ضامن فروش فیلم هست. فقط بردمش رو تخت وتنش رو می خوردم. بفرمایید سلام آقا علیرضا خودم هستم شناختم مرجان بود آخه مدتی پروژه نداشتم تنها دختری که شماره داده بودم مرجان بود مرجان خان خودتونید آره خوب شناختی خوب دیگه. اینقدر زدم تا دیگه کبود شده بود و داشت خفه می شد. همونطوری که روی کاناپه خوابیده بود رفتم بالای سرش و کیرمو مالوندم به لبهاش. قبل از اینکه آیفون رو جواب بدم و در رو باز کنم ،یه بار دیگه همه چیز و چک کردم که درست باشه. گفتم راستش دیشب حرفا تون بدجوری سوزوندم. دیگه ولو شده بود رو من باید کارو شروع می کردم. ساعت نزدیک 2 شب بود که رسیدم خونه. تا دهنشو باز کرد کیرمو کردم توی دهنش. بهش گفتم مرجان بزار به آرزوم برسم. حالا دیگه مثل موم تو دستم بود ،با هر سازی که می زدم می رقصید،وقت اون رسیده بود که اون دختر معصوم رو بی عصمت کنم. گفتم نه تصادف نیست الان یک ساعت و نیمه که منتظر شما هستم،با تعجب زیاد که همراه با تردید بود پرسید منتظر من ؟! با یکمی خجالت که بخاطر حیاش بود خلی آروم گفت ممنونم. انقدر با تنش ور رفتم و کسش رو مالوندم تا از حال رفت. پاهاشو باز کردم و سرمو کردم وسط پاش و حسابی شروع کردم به لیسیدن،من می خوردم و مرجان همینطور آه می کشید و ناله می کرد با دستاش سرمو به کسش فشار میداد یه چند دقیقه یه لرزشی کرد و با یه آه بلند آبش اومد. داشتم یه فیلم سوپر مشتی می ساختم. سوتینشو باز کردم و سینه هاش و ریختم توی دهنم شروع کردم به خوردن ،سینه هاش زیاد بزرگ نبود ولی خوب خیلی فیگوریشن خوبی داشت ،دیگه کاره مرجان از آخ گفتن گذشته بود ،اومدم پایین تر از روی شلوارش یکمی کس خوشگلشو بو کردم ولی خوب هیچ بویی نمی یومد چون شلوار لی پوشیده بود منم بخاطر همین مجبور شدم شلوارشو در بیارم،از روی شورت کس خوشگلش رو بو میکردم ولی خوب هنوز هم بوش هم کم بود منم شورتشو با دندونام کشیدم پایین. با حرفهایی که دیشب زده بود احتمال 90 درصد قبول نمی کرد ولی خوب من دل زده بودم به دریا. قسمت آخر ازهنرپیشگانی که جنجال و مصاحبه هائی در اطراف خود براه انداختند وبه نحو چشمگیری از سکس آنها در فیلمها استفاده گردید باید از نوری کسرائی هنرپیشه فیلم رضا موتوری و زری خوشکام که البته هنوز فیلمی از او. او در ۱۹ سالگی با فیلم پنجره از جلال مقدم به سینما معرفی شد و بازیگر شماری از مشهوترین آثار سینمایی قبل از انقلاب مثل تنگسیر و شازده احتجاب بود. واکنش کارگردان پایتخت به حواشی قسمت آخر سریال و مشابهت آن با فیلم قبل از انقلاب. این خواهر شیطون عاشق برادرش هست ,پیشنهادی هم داره, کی برادر این دختر ملوس میشه؟ این زن فیمنیست برجسته ترین و طبیعی ترین نقاشی را میکشد. شلوار جینی که پوشیده بود کون قلمبشو به رخ آدم می کشید و باعث می شد حشریت آدم بزنه بالا. تا آخر سینما مرجان 4 بار ارضا شد و کسش از روی شلوار خیس شده بود ولی من یک بارم ارضا نشدم خیلی زور داشت بهمخلاصه گذشت اون روز تا اینکه من ازش خواستم که برم خونشون و اونم قبول کرد اون روز عجب روزی بود وقتی وارد خونهی مرجان شدم دیدم بایه تاب مشکی کوتاه که سوتین مشکیش زیرش مشخص بود با یه شلوار چسبون اومد جلوم رفتیم روی تخت مادر باباش سریع شروع کردم به لب گرفتن ازش و کم کم لختش کردم فقط تنش سوتین و شرت بود اونم سریع منو لخت کرد و وقتی چشاش به کیرم افتاد گفت من موندم چطور دوم بیارم با این کیرت منم گفتم اینه دیگه میخوای بخوا نمیخوای زوری دیگه من خیلی حشری بودم و دوست داشتم زود تر ترتیبشو بدم چون تو سینما زد حال بدی خورده بودم اصلا ارضا نشدم سریع رفتم سراغ شرتشو محکم گرفتم با شرت بلندش کردم پرتش کرم روی تخت و شرتشو پاره کروم بعد سوتینشو از وسط پاره کردم که صداش در اومد گفت چیکار میکنی اینجور میخوای منو بکنی گفتم آره خفشو مادر جنده لاشی میخوام امروز کس و کونتو یکی کنم خیلی جا خورد و گفت بس کن اصلا من نمیخوام به تو بدم گفتم مگه دست خودت گفت برو بیرون فکر نمیکردم تو اینجوری باشی بلند شد در خونه رو باز کرد گفت برو بیرون منم که شهوت جلو چشامو گرفته بود بلند شدم در رو محکم بست و کمرشو گرفتم محکم پرتش کردم تو تخت و رفتم چند تا سیلی تو گوشش زدم گفتم خفه شو اینجا کسی صدای دادتو نمیشنوه بهت توسیه میکنم لذت ببری وگرنه ضرر میکنی وقتی دید محکم گرفتمش و فایده ای نداره شروع کرد با التماس گفت خواهش میکن کیرت خیلی بزرگه اینجوری منو نکن حداقل آروم منم واسه اینکه آروم بشه گفتم باشه فقط تو هم آروم باش گفت چشمو من سریع کیرمو در آوردم گذاشتم جلو دهنش اول گفت بدم میاد منم باز عصبی شدم موهاشو گرفتم کیرمو کردم توی دهنش تا ته کردم و دماغشو گرفتم داشت خفه میشد با دست زورم میزد ولی من انگار که نه انگار بهش میگفتم بدت میاد نشونت میدم چند بار این کار رو کردم بار آخر یه مقدار بالا آورد منم بهش میخندیدم اون دیگه حرف به سختی میزد سریع برش گردوندم کیر 19 سانتیمو دم کونش گذاشتم خیلی تنگ بود مشخص بود که اولین سکسش من همین جویری خشک فشار میدادم به تلافتی اون روز توی سینما اون فقط داد میزد و سعی میکرد از زیرم فرار کنه ولی من محکم کرفته بودمشو فشارش میدادم اون میگفت ولم کن به خدا پاره دارم میشم اصلا ول کن همون لب بازیمون خوبه گفتم خفه شو واسه من این خوبه تو کی هستی کیرمو تا وسط کردم توی کونش کیرم داشت میترکید دیدم داره اشک میریزه گفت ولیم کن کیرتو تو شکمم حس میکنم مردم وای مادر جون گفتم مادرتم میکنم بزار اول خودتو جر بدم اصلا واسم مهم نبود گریه زاری میکنه بیشتر حال کردمو محکم فشارش دادم تا ته کیرمو کردم توی کونش دیدم یه زره خون اطراف کیرمه که فهمیدم کونشو پاره کردم محکم تلمبه میزدمو میزدم روی کونش دیگه بیحال شده بود حس کردم داره آبم میاد کیرمو در آوردم دیدم کونش اندازه کیرم شده با موی سر بلندش کرم کیرمو تا ته کردم توی دهنش گفتم اگه یک قطره از آب کیرمو نخوری بریزی کستو پاره میکنم آبم اومد با فشار پاشیدم توی دهنش بیپاره از ترس سریع همشو قورت داد بعد من سریع لباسامو پوشیدم و رفتم شب بهم زنگ زد و گفت خیلی بدی داغون شدم اصلا ارضا هم نشدم تا یک هفته گفت که نمیتونم بشینم از کون درد همه کونش کبود بود ولی پرو بعد از چند هفته دوباره ازم خواست که بکنمش دیه گشاد بود و راحت. گفتم نه آرزو رفته بازار یک کم دیگه میاد. گفتم: تو همیشه از سکس من و آرزو شنیدی. بعد از اون روز که پدر مرجان منو کرد تصمیم گرفتم اولش به مرجان چیزی نگم ولی بعد یه فکری رسید به ذهنم که یه جوری مرجان هم وارد بازی بشه ولی چه جوری نمیدونم باید یه فکر اساسی می کردم تا سه نفری با هم حال کنیم. دو روز اول گفتم این دوروز واسه ناز کردنه روز سوم زنگ می زنه،روز سوم هم زنگ نزد ،وقتی روز چهارم هم گذشت گفتم شاید جوابش نه بوده. با صدایی که از ته چاه می یومد گفت ایییههههههه علی نکن بدم می یاد. دوس داری یه بار واقعا ببینی؟ گفت: بسه نگو! همیشه موقع سکس با زنم حرفهای فانتزی می زدیم و مرجان رو می کردم جلو آرزو زنم. همونطور که بی حا ل بود رفتم دوربین و خاموش کردم و اومدم نشستم کنارش. اون هم بدون هیچ مخالفتی قبول کرد. همونطور که لبهای همدیگه رو می خوردیم دستم روی سینه هاش بود و از روی تاپ می مالیدمشون. صبح طبق معمول با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم وبعد از خوردن صبحانه مثل همیشه بدون هیچ بدرقه کننده ای از خونه امدم بیرون تا برم دنبال یه لقمه نون. همونطور تو دهنش تلمبه می زدم هرچی دست و پا می زد گوش نمی دادم. یکمی دلهره داشتم آخه می خواستم بهش پیشنهاد دوستی بدم. من یه مدتی بود به مرجان برنامه نویسی یاد می دادم. اعلیحضرت شاهنشاه رضاشاه دوم تنها القاب تشریفاتی دارند و در عمل نه همچون خامنه ای تقدس دارند و نه در امور دولت و مردم دخالت میکنند. وحدت کلمه ما بجز جاوید شاه نمیتواند باشد. دو تایی ناهارو آماده کردیم و با هم خوردیم،بعد از ناهار هم یه چند تایی پیک تیز رفتیم بالا تاکله هامون داغ بشه،البته کله مرجان از داغی داشت می سوخت ،دختره بیچاره مست بود. ساعت 12 ظهر بود که صدای زنگ اومد. خیلی سریع پیشنهادمو مطرح کرده بودم بیچاره مونده بود چی بگه،بعد از یه سکوت طولانی گفت:ماشاءاله دست هرچی پر رو تو از پشت بستی. اونم کیرمو درآورده بود و می مالید. گفت:ببین آقا علیرضا راستش من تو شرایطی نیستم که بتونم با کسی رابطه داشته باشم،من اداره یه خانواده رو دوشمه،همیشه ترسیدم نکنه یه ارتباط منو از مسئولیتی که دارم دور کنه،حرفشو قطع کردم و گفتم:قرار نیست همه ی وقتتون مال من باشه،من نمی خوام مانع باشم می خوام براتون یه دوست باشم که بتونید روش حساب کنید. خوب ساک می زد ولی بعضی وقتها دندونشو می کشید به کیرم. دوس داشتم این خاطره رو واستون تعریف کنم چون خیلی واسه من شیرین بود. شما هم دوست دارین از این نقاشی ها بکشین؟ دختر و پسر حاجی در حال مالش قهرمانانه! چونشو ی جوری کرد که انگار خوب حالا می گیرم ازت و ازم گرفت بعد اون روز هر روز با هم حرف میزدیم و اس ام اس میدادیم حرفای سکسی هم میزدیم مثلا همیشه می گفت من از سکسه وحشیانه بدم میاد و عاشقه make love معاشقعه ام و زیاد میونم با اون fuck آخرش خوب نیست اما ما سکسی نداشتیم تا این که یه روز با هم رفتیم میلاد نور تا عینک آفتابی بخره اون جا هر وقت بغل بعه بغل راه میرفتیم پشت بازوم یه تاچ کوچیکی با ممه هاش داشت و همیشه ی لبخندی می زدتا این اومدیم پایین تا جلوی یکی از ورودی های میلاد ذرت مکزیکی بخوریم ذرت رو خریدیم و قدم زنان به سمت پارک فدک سر ایران زمین رفتیم اون جا هم کلی با هاش شوخی کرم و حرفهای سکسی زدیم تا این که آخرش بهم گفت دیگه بسه حالم بد شد گفتم نی خوای بریم خونم گفت نه اصلا حرفشم نزن. البته دلیلش این نیست دلم می خواست بیشتر با هم صحبت کنیم،خواهش می کنم سوار شین اینطوری خوب نیست. من هم لباس هامو پوشیدم تا برسونمش ،خلاصه اونروز تموم شد اومدم خونه فیلمو دیدم ،عجب فیلمی شده بود گوشیرو برداشتم و یه زنگ به محمد زدم. گفتم بیا الان درست بدم چون فردا وقت ندارم. اونم بابت درس خیلی ازم تشکر می کرد. گفت شما همون آقای دیشبی هستین نه؟گفتم آره. گفت ممنون خوبم هنوز نیومدم تو خونه داری منو می دری صبر کن بابا ،همه ی لبام مال خودته نترس. رفتم سوار ماشینم شدم،سیگار رو یکی بعد از دیگری دود می کردم. گفت : من از همون شب عروسیت با آرزو دلم رفته بود واست! زن مطرح و تیپ مسلط در سینمای اوایل دهه ي ۵۰ زنی هست که از کافه و اماکن بد آمده و به عرضه ي عمومی گذاشته شده هست. علوم از کتاب مقدس«2006» مجموعه مستند تلویزیونی. دوربین و تو جای مناسبی مخفی کرده بودم،نهار هم که آماده بود منتظر بودم شکارم وارد شکارگاه بشه. خوابیدم روش و شروع کردم به ناز کردنش. کثافتی که یه عمردرون من مخفی شده بود فرصت پیدا کرده بود که هر غلطی می خواد با اون دختر معصوم بکنه. رفتم و یواشکی دوربین فیلمبرداری رو روشن کردم چون از قبل تمرین زیاد کرده بودم می دونستم چه حالتهایی باید بکنم. حس خوبی داشتم که بخاطر یه موفقیت نسبی بود. مطالب جالب مجله فلونز را به اشتراک بگذارید. نوبت کونش بود چون دهنشو که گاییده بودم حالا باید کونشو می دریدم. یعنی تو گوگل چی سرچ کردن که به این سایت وارد شدن؟ به احتمال زیاد بیشتر پسران بسیجی به دنباله تصاویر سکسی دختران باحجاب فلسطینی هستن. دوست داشتم اسم دوست دختر رو روی مرجان بزارم نه عشق چون عشقی وجود نداشت. اینقدر سوراخش تنگ بود که کیرم داشت خفه می شد. بی حال شده بودم،کیرمو که کشیدم بیرون دیدم بیچاره ،سوارخش خیلی از هم باز شده ،یکمی دلم براش سوخت. بیوگرافی پرشیا پله «مرجان فریتوس» مرجان فریتوس «پرشیا پله» یک پورن استار و سوپرمدل موفق ایرانی آمریکایی اسـت کـه در ایران برای نخستین بار با چادر سکسی دیده شد! داشتم فکر می کردم عجب فیلمی شده بود. تو راه که می رسونمتون براتون توضیح میدم،با همون تردید درب عقب و باز کرد و نشست تو ماشین. مرجان فریتوس «پرشیا پله» اولین پورن استار ایرانی 18+ دراین پست با مرجان فریتوس «پرشیا پله» نخستین پورن استار ایرانی آشنا میشویم. حاضر بودم هرکاری بکنم تا یه لحظه به مرجان برسم. گفتم حالا کجاشو دیدی می خوام یه بلا یی سرت بیارم که تا عمر داری یادت نره. بعد اون ما 2 ماهی با هم بودیم تا این که چند وقت پیش رابطمون بهم خورد اما مرجان همیشه یکی از بهترین و سکسی ترین دوستای من خواهد بودنوشته اشکان. یه بار پیشش شق کردم ولی نذاشتم بفهمه. نیاز مردم ایران به شاه ، نیاز گوسفندان به چوپان است این یک نیاز ضروری است برای اتحاد و هدایت مردم. حدودا یه چهار پنج ماهی گذشته بود،برای خام کردن اون ختر ساده زمان خیلی زیادی بود تونسته بودم حسابی اعتمادشو جلب کنم. کافی بود که فقط دهنشو باز کنه ،برای اینکه من ناراحت نشم حاضر شد یکمی بخوره ولی فقط یکمی. زری خوشکام زاده ۸ دی ۱۳۲۶ خورشیدی در اصفهان که با نام زهرا حاتمی نیز در محافل سینمایی شناخته می شود بازیگر زن سینما و تلویزیون در سال های قبل از انقلاب و همسر علی حاتمی کارگردان برجسته سینمای ایران است. یه تف انداختم سر کیرم با دستام سفت کمرشو نگه داشته بودم که نمی تونست تکون بخوره کیرمو گذاشتم دمه سوراخش،مرجان تا اومد به خودش بیاد تا ته کردم تو کونش ،یه جیغ وحشتناک کشید و زد زیر گریه. از جیگری اومدم بیرون و رفتم سمت همون سوپر مارکت دیشبی تا یه پاکت سیگار بگیرم. بیچاره به خیال خودش فکر میکرد من این حرفو به شوخی زدم،اما شوخی تو کار نبود. گفتم ببخشید می تونم اسمتون رو بپرسم ؟گفت آره می تونی بپرسی. گفت می خوای چیکار گفتم هیچی می خوام بخوابم روت. مرجان فریتوس با نام هنری پرشیا پله «Persia Pele» بـه خاطر مسایل مربوط بـه انقلاب ایران بـه استکهلم سوئد مهاجرت کرد و پس از مدتی آنجا را بـه مقصد سانفرانسیسکو ایالات امریکا ترک کرد. خودش می گفت که تو طبقه هشتم خونه ماست ولی نمی دونم خونه ما که دو طبقه بیشتر نداشت! برعکس هر روز که برام خیلی زود می گذشت اونروز انگار تمومی نداشت،هرچی می رفتم و می یومدم به ساعت 11 شب نمی رسیدم،برام مثل یک سال گذشت،خودم هم نمی دونستم چرا دوست دارم اون دخترو ببینم و باهاش حرف بزنم. کیرمو که کشیدم بیرون زد زیر گریه. اگه خواستین براتون تعریف می کنم. البته این جا دیگه تو اشرفی و نزدیکه میدون پونک بودیم وقتی رسیدیم میدون من و اون هم پیاده شدیم با هم اومدیم بالای میدون جلو بوستان منتظر تاکسی بودیم که یه نگاهی به من کرد گفت چه بیشهور بود گفتم شاید، یه چشم و ابرویی واسم اومدو سوار شد منم سوار شدم اومدیم شهران خواستم بهش شماره بدم یا ی کوچولو هم که شده باهاش به حرفم اما نشد فردای اون روز رفتم بانک صادرات شعبه شهران پول وردارم بالای فرهنگسرا معرفت دیدم یکی داره میاد که خیلی آشناست شماررو پرفت اومد بشینه که منو دید سرمو تکون دادم که یعنی سلام ی لبخندی زد اما جوابمو نداد کار من زود تر تموم شد اومدم بیرون منتظر شدنم تا بیاد و بالاخره اومد رفتم جلو گفتم می تونم چند لحطه ای مزاحم شم سرشو به حالت بی تفاوتی تکون داد گفتم من اشکانم همون که دیروز تو تاکسی با هم بودیم گفت یادمه، گفتم خیلی ازت خوشم اومده خیلی نازیا گفت بسه دیگه بلوف نزن همین جوری به حرفامون ادامه دادیم و یه خورده با هم قدم زدیم تا نزدیکای میدون اول گفت می خوام برم جنت آباد میای گفتم نه باید برم خونه ولی اگه میشه شمارمو داشته باش.。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。
。