داستان سکس با دوتا پسر - داستان با پسر عمه

دوتا با پسر سکس داستان داستان سکسی

دوتا با پسر سکس داستان داستان های

داستان سکس زوری پسر عمم با من

دوتا با پسر سکس داستان درخواب هم

اولین سکس با دوست پسرم رضا

دوتا با پسر سکس داستان درخواب هم

درخواب هم نمی دیدم

دوتا با پسر سکس داستان داستان سکسی

یلدا دختر همسایه

دوتا با پسر سکس داستان اولین سکس

حال کردن با پسر دایی کوچولو

دوتا با پسر سکس داستان سکس با

دوتا با پسر سکس داستان سکس با

داستان های سکسی جدید

دوتا با پسر سکس داستان داستان با

یلدا دختر همسایه

دوتا با پسر سکس داستان اولین سکس

داستان سکسی خانم بزرگتر از خودم

با اینکه توی سینما اون اتفاق افتاده بود اما بازم یجوری از هم خجالت میکشیدیم. خلاصه به اتفاق یه خانوم دیگه بردمش دکتر. پسرعمو حسابی شیطون شده بود، دوتا بالش گذاشت زیر شکمم و کرمم رو بهش دادم تا کونمو چرب کنه. نمیخواستم باهاش سکس داشته باشم اما دیگه چاره ای نبود رضا حسابی خمار بود. گفتم مشگلی برات پیش نمیادگفت نه من تنها زندگی میکنم یه پسر بیشتر ندارم اونم تهرانه. خلاصه دیگه کشوندمش تو پارک، گفتم باید بهم بگی، اونم ازم قول گرفت که به نسیم فعلا نگم. باکمک اون یکی خوانوم بردیمش تو ومن خداحافظی کردمو رفتم. ولی وااای این اتفاق رو براتون تعریف کنم متوجه بد شانسی این دختر میشید. راستش خودم کنجکاو بودم ببینم سکس از کون واقعا لذت داره یا حرفای مفت پسرهاست. حالا بریم سراغ داستان ستاره که بخاطر زهر چشم گرفتن از دوس پسر قبلیش یه بار وقتی که رفته بوده پاساژ ولنجک یه پسر بوتیکی بهش شماره میده و اینم شب بهش زنگ میزنه و و باهم کلی توی تلگرام چت میکنن و از اونجا و با اون پسر بوتیکی شروع میشه و پسره یه سری باهاش قرار میذاره و باهم میرن بیرون و بقول خودش میگه خیلی پسر خوبی جلوه میداد و بهش میگه بیا بریم خونه قلیون بکشیم و اینم که عشق قلیون و ضعیف النفس پیشنهادشو قبول میکنه. داستان از اونجا شروع میشه که من 3 سال پیش بد جوری افتاده بودم رو دور دوست دختر پیدا کردن همیشه با دو یا سه تا دختر بودم که اونها اکثرا خیلی ساده مثبت و حتی به سختی بیرون می آمدن. داستان شیما و نیما داستان منو مامانم تو حموم شیما یکی از دوستامونه که خیلی دختر باحالیه و بشدت هم شیطون، ولی خدایی هر وقت میاد پیش منو نسیم اینقدی میخندیم که حتی من از خستگی نا نداشته باشم هم باز سر حال میام. بعد از چند دقیقه که دوباره سرحال شد بلند شدو برگشت گفت از پشت بزار تو کسم منم جنگی پریدم پشتش کیرمو گذاشتم در کسش یه فشار دادم اروم رفت توکسش. تمام فیلم ها ی سکسی و داستان های سکسی که در این سایت قرار داده شده اند رایگان میباشند. Fuck Moral - کلیپ های سکسی ویدیو های سکسی توپ , سایت سکسی کاملا مجانی،فیلم و عکس پورن رایگان در. بعد کم کم شروع کرد به مالیدن رونم. شروع کرد به اصرار که حواسم هست و خودمو کنترل میکنم و هزارتا چیز دیگه بازم خر شدم و ساق و شرتمو از پام در آورد بهد با انگشتش کسم رو مالوند و دردم گرفت و آخی گفتم. ما همیشه تمام تلاش خودمون رو برای اضافه کردن موارد جدید به سایت برای مشتاق نگاه داشتن عزیزانی که به مسائل جنسی و پورن علاقه دارند انجام میدیم. بخاطر همین سوتی ما مامان خانم هر کاری کنه من نمیتونم چیزی بگم والا تهدید میشم که به بابا اون جریان شمال رو میگم، دیگه اینم مهمونی میگیره و منم لام تا کام نباید حرفی بزنم و فقط باید موافقت کنم. اگه تو مدرسه جا گذاشته باشم که شاید کسی ورداشته بدبخت میشدم، یادم اومد آخرین بار تو کافه گروه دوستان تلگرام گوشیم رو چک کرده بودم برگشتم با عجله طرف کافه نزدیک اونجا که شدم یهو از شانس بارون هم گرفت دیرم هم شده بود رفتم پیش همون پسره موهاش بلنده عینکی داشتم نفس نفس میزدم. آویزون کامل ترین سایت سکسی ایرانی در کل دنیا میباشد. رفتیم بعد 5 دقیقه اومد کنارم دراز کشید گفت خوب حال کردی گفتم خیلی زیاد پشتشو به من کرد منم شرتشو از پاش در آوردم وای عجب کونی داشت به شکم خوابوندمش کونشو باز کردم یه سوراخ صورتی نلز داشت یه کم از ژل سر نرگس سر کیرم و درو سوراخ نرگس زدم کیر بزرگ وکلفتمو تو سوراخ گشاد نرگس فشار دادم یه آآآآآآااخ بلند کرد و آرمو شد چند تا تلمبه یواش زدم تا کیرم جا باز کنه بعد شروع کردم حرکتو تند تر کردن بعد یه 2 3 دقیقه ای کیرمو در آوردم میخواستم نرگسو برگردونم تا ترتیب کسشم بدم که باز ممانعت کرد و گفت یه بار که بهت گفتم نه که به زور برشگردوندم و پاهاشو باز کردم داشت دستو پا میزد که دیگه کیرم رفت تو کسشو کار تموم شد دیگه راضی شده بود اون وقت آوردوش لب تخت و خودم وایستادمو پاهاشو بالا دبدمو کیرمو تا ته توی کسش کردم که اون همینطور آآآآآه ه ه وآآآآووو میکرد منم تند تر کردم وای عجب صحنه ای بود سینه هاش مثل ژله میلرزید و انگشتاش تو دهنش بود و همینطور آآآآه وآآآآووووه میکرد بعد کیرمو تو کسش نگه داشتم وبه سینه هاش یه حالی دادم بعد بهم گفت امیر بیا روم دراز بکش و تو کسم کن منم معطل نکردم رفتمو یه بالش زیر کونش کردم وپاهامو بین پاهاش که بازش کرده بود گذاشتم وکیرمو روی کسش میمالوندمو دستم دو طرف بدنش روی تخت تکیه دادم و لب تو لب شدیم همینطور کیرمو روی کسش میمالوندم که کمرشو بالا داد و کیرم تو کسش رفت و منم دیگه روش قشنگ دراز کشیدم و سینه هاشو میمالوندم و کیرمو بالا پایین میکردم که نرگس واسه دومین بار ارگاسم شد و بعد چند لحظه من آبم داشت میامد چیزی بهش نگفتم و آبمو تا ته توش ریختم و روش ولو شدم و یه 2 ساعتی تو بغل هم بودیم و حال میکردیم که وسط های کار دینا کوچولو از خواب بیدار شد نهار خوردیم و من به خونه زنگ زدم که میرم کتاب خونه درس بخونم و ساعت 7 بعد از ظهر میام تا ساعت 7هم 2 بار دیگه به هم یه حالی دادیم و تا اون آخر هفته که کوروش از مأموریت برگشت من هر روز یه سری به نرگس میزدم و الان یه 2 ماهی هست که منتظرم کوروش دوباره مأموریت بره. همینجور که داشتم دنبال نوک سینه هاش میگشتم شروع کرد به خوردن می می هام. شد و حالا دیگه لس هم نیستم اخه درسام زیاد شد …. دلم میخواست از این فرصت یه جوری استفاده کنم. این اولین سکس ما بود و از اون به بعد هم من بهش وابسته شدم هم اون به من! یعنی من که نمیتونستم شروع کنم، پسرعمو هم به رو نمیاورد. خیلی آروم پیرهنمو از تنم در آورد. تا ته فشار دادم چه کس تنگی داشت از زور شهوت داشت ابم میومد گفتم بریزم ابمو توکست. سپتامبر 5, 2011 من و رضا حدود 3 -4 ماهی بود که باهم دوست شده بودیم! بغیر ازون با ی پسره دیگه هم ازین شیطنت ها داشتم اما همون کوچیکیا. وای که چقد نیوشا باهام دعوا میکرد، ولی من گوشم بدهکار نبود میگفتم تو سوسولی خخخ یه بار هم یه اکیپ پسری اونجا بودن از دوستای آرش خیلی زل زده بود بهم و یه حرکت هایی بهم نشون داده بود ولی من اصلا دوس دلم نمیخواد الان با کسی شروع کنم با اینکه خیلی شر و شیطون هستم ولی خوشم نمیاد و اصلا بهش آمار ندادم. از اونجایی که تا حالا سکس نداشتم سوراخه کونم خیلی تنگ بود و با انگشتش سوراخمو آروم آروم یکم گشاد کرد ولی هنوزم نمیشد کیر توش کرد! یادمه موقعی که 18 سالم بود عموم اینا رفتند تهران. یه روزکه تعداده کمی پارک اومده بودن منو اون بازی دوبل انجام دادیم قرار شد هرکی باخت صبحانه بده من هم از قصد باختم رفتیم صبحانه بخوریم. موقع رفتن عموم خیلی سفارش کرد که پسرعمو مواظب من باشه. تجربه من از دخترهای جوان این بوده که همیشه عمق احساسشون بیرون نمیریزن. خلاصه دستمو گرفت رفتیم تو اتاق خواب لباساشو دراورد. همونجور که انگشتش تو کونم بود یه دستشم رو سینم بود و داشت ازم لب میگرفت و گفت برگرد منم ناخواسته برگشتم اونم لخت شده بود و به شکلی که کونم لای پاش بود دولا شدم و آروم سر کیرشو داشت میکرد تو کونم که داشتم از درد میمردم و ازش خواهش کردم که بیخیال بشه گفت فقط اولشه یکم تحمل کن بالاخره با هزار بدبختی کیرشو کرد تو کونم و آروم آروم تلمبه میزد و سوراخ کونم گشاد شد بهم یکم حال داد اما داشتم میمردم دوباره بهش گفتم بسه گفت یکم دیگه. باهم رو مبل نشستیم و من هنوز مست خواب بودم سرمو گذاشتم رو شونش چند دقیقه ای ساکت بود بعدش گفت : نه مثله اینکه تو خیلی خوابت میاد من میرم بعدا میام…گفتم نه الان خواب از سرم میپره راستی هیچکی خونه نبود همه سرکار بودن بهش گفتم پاشو بریم لب تابه منو درست کن اونم قبول کرد وقتی داشت pc رو درست میکرد من رفتم رو تختم دراز کشیدم بعد که کارش تموم شد اومد کنارم دراز کشید. اونجا یکم باهام صحبت کردو شروع کرد ب نوازش دستام. خیلی حال میداد انگار دسته ی کنترل یه مرد توی دستم بود. پس از معاینه رسوندمش دم خونشون گفتم زنگ خونتونو بزنم اقاتون بیاد گفت ای اقا اقامون کجا بود شوهرم سال 84 فوت کرده. از روز اول بهم گفت ک متاهله و چون زنش توانایی سکس نداره میخواد بامن دوس شه،2ماه دنبالم اومد تا بالاخره راضی شدم باهاش دوس شم. تمام تنش روی من لرزید و بعد هم همینجوری روی من از حال رفت. منم کیرشو با دستم محکم گرفته بودم و تو این دنیا نبودم. دیگه حواسم رفت به کیر اون و خودم لذت زیادی نمیبردم. تهویه قطار هم باد سرد میزد و حسابی یخ کرده بودیم. مریم با کس تنگ و جیغ زدن های راست کنندش. خواستم توپهای پاینشو از روی کنجکاوی لمس کنم که یهو خودشو پس کشید و دستمو گرفت. برای عرضا شدن خودم باید هر کاریرو میکردم. نگاهش که کردم دیدم داره پرده سینما رو نگاه میکنه. توی پنج دقیقه هیچ کدوم از ما لباس تنش نبود. منم دوتا از دکمه های پیرهنشو باز کردمو دستمو بردم توی سینش. من تک دختر هستم و همبازی دوران کودکیم دختر عمو و پسر عموم بودن. آخرین باری که دیدیمش رفته بودیم یه کافه طرف نیاوران و همه هم نشسته بودن خیلی محترمانه و کافه دنج و آروم وای شیما یه داستانی تعریف کرد که منو نسیم روده بر شده بودیم شانس آوردیم کافه دار ما رو میشناخت آخه زیاد میرفتیم والا فک کنم بیرونمون میکرد. حامد دستشو انداخت رو سینم و نوک سینمو میمالید. ما 10ماه دوس بودی ک ی بار تو ی شرایطی 1هفته باهم زندگی کردیم. خلاصه رفتیم خونش شروع کرد برای اماده کردن صبحانه. من اصلا به اونها نمیگفتم که دوست دختر دارم، دلم می خواست با دختر های جدید دوست داشتم و تعدادشون رو اضافه کنم به پسر دایی های خودم هم می گفتم تازه کارم جون خودم. سکس ما در حد لب و خوردن کیرش بود،چون معمولا تو مغازش اینکارو میکردیم،من سینه های متوسطی دارم ک نوکش خیلی درشته و اون عاشق سینه هام بود، در هرصورت طولی نکشید ک رابطه ما بهم خورد. اون نشست و شلوارمو کشید پایین،شروع کرد ب خوردن کسم. از موهای سینه ی پسرعمو خوشم میومد، بعد دستمو بردم روی شکمش و کمربندشو باز کردم و کیرشو محکم گرفتم. گفت تو با الهام برو بعد خودت برگرد. این وسط دختر عمو هم به خاطر کلاس زبانش و تولد دوستش قبول نمیکرد با ما بیاد و قضیه منتفی شد. من اون روز 3بار ارگاسم شدم اون 4بار. اگه نسیم بود فک کنم تا الان ده بار باهاش دوس شده بود خخخ به نیوشا که گفتم زرد و سرخ و بنفش شد گف نکنه باهاش دوس شی خخخ خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه یه مدت میدیدم نیوشا خیلی تو گوشی میپلکه. یکدفعه یادم به آقا کوچولوی اون افتاد و دستمو گذاشتم روی شلوارش. اون همینجوری لای پای منو میلیسید و لبه های کسمو با لباش گاز میگرفت، انگار که از قحطی فرار کرده. دستشو به طرف رونم آورد و با ناخنهاش روی شلوارم میکشید. اونقدر همو بوسیدیم که لبام کبود شد. من که میخواستم از خوشحالی داد بزنم. کم کم داشتم داغ میشدم، لیزی کسم رو حس میکردم. منم که ماشین باخودم برده بودم گفتم بیاید ببریمش دکتر. سریع رفتم و چهار تا بلیط واسه یه کوپه دربست گرفتم ولی فقط دو تا از بلیطها رو به اونا نشون دادم. اما سنگینی نگاه های پسرعمو رو حس میکردم. موهامو گرفته بود صورتمو محکم به چوچول کسش فشار میداد. اگه دردم اومد ادامه نمیدی، اونم که از تعجب شاخ درآورده بود، قبول کرد. از اولی که این دوتا با هم ازدواج کردن من تو کف نرگس بودم زن پسر داییم احساس میکردم که نرگس هم یه نظرهایی رو من داره. حالا بذا داستانی که شیما تعریف کرد برامون رو بهتون بگم مطمئنم خوشتون میاد، شیما تعریف کرد که یه سری که مامانش طبق معمول مهمونی گرفته بود، قرار بود که حدود ۱۵ یا نهایتا ۲۰ نفر باشن که انگاری این تعداد یکم رفته بود و تقریبا ۱۰۰ نفری اومده بودن برا مهمونی خخخ ساعت ۱۰ بود و منم که اصلا حال و حوصلشونو نداشتم از اتاقم نزدم بیرون و مامانم هم گفت اینا نهایتا ۳ ساعتی هستن و بعد میرن، منم به همین امید نشسته بودم برا خودم پا کامپیوتر اتاقم و کاری هم به کسی نداشتم و برا خودم داشتم عکسا و فیلم های خودمو نیما رو داشتم میدیدم و اذیتای نیما واقعا روز خوبی بود رفته بودیم باهم شمال و هیشکی هم خبر نداشت الکی یه آماری داده بودم به مامان اینا که نفهمن، خیلی خوش گذشت اون شمال بهمون چه فیلما و عکسایی از هم گرفتیم، کنار دریا واااای عالی بود عالی. خیلی پسرعمو رو دوست داشتم، وقتی میدیدم یه چیزی از پسر عمو تو بدن منه، همینجوری توی دلم قربون صدقه ی کیرش میرفتم. از اون زنهای بود که کیرو باتمام وجودش دوست داشت. منم زبونمو انداختم تو دهنش وقتی زبونشو با زبونم حس کردم کسم شروع کرد ب خیس شدن،اون همزمان کسمو میمالیدو بهم میگفت ک عاشقم شده،من سرپا بودم. رفتم زیر پتو، یه کمی که گذشت دستشو یواش انداخت گردنم. گرمای بدنشو احساس میکردم که یه دفعه دستمو گرفت. منم یه خنده تحویلش دادم گفتم نگران نباش،نمیگم اما قول بده دیگه تو خیابون با هرکسی حرف نزنیو از این کس شعرا بد با هم رفتیم سمت خونه. پسر عمو هم اصرار نکرد و همینجوری کیرشو روی کونم میمالوند تا آبش بیاد. از اون روز به بعد خیلی احساس نزدیکی به من میکرد واین باعث شد حسه شهوتی به اون پیدا کنم. داشتم دیونه میشدم فکر نمیکردم زن اونقدر احساس داشته باشه. رگهاش زده بود بیرون و سفت شده بود. رضا شرتمو کند و با خیسی کسم داشت همه جای کسمو بازی میداد من هنگ کرده بودم اولش بعد واسم عادی شد حامد روبروم بود. آخه تا میخواستم تمرکز کنم دستشو میبرد یه جای دیگه یا مالوندنش رو کند میکرد. نمیدونم کارم بش حال داد یا نه اما خوردم کوچولو هم بود همشو تو دهنم جا میدادم…اصلا جیکمونم در نمیومد…خلاصه که ما ازون روزا زیاد داشتیم…زندگی سکسیه من از همون سالا شروع شد. یه سوتین خوشگل پوشیده بودم، یکم ناشیانه باهاش کلنجار رفت، آخرش خودم بند سوتینمو وا کردمو سینه هامو سپردم به دستاش. حدا از بازیای معمولی ک همه میکنن پیش میومد کارای دیگه هم میکردیم…کوچیک بود خب کیر نداش که همش. ولی چون بچه بودیم چیزی نمی فهمیدیم تا کم کم بزرگ و بزرگتر شدیم. منم رفتم نشستم پشت کامپیوترم تو اتاق. یکم از مهسا بگم قد 190 سانت خوش اندام از من 3 سال بزرگتر بود و خوشگل هم بود اما من اصلان حتی چی بگم توی خوابم فکر این رو که روزی با اون سکس میکنم رو نمیکردم بعد از اینهمه اس ام اس و زنگ اومد در فروشگاه یه نامه داد به 2 تا دختر که برام آوردن توش نوشته بود محمد یا منو میبخشی یا از اینجا نمیرم منم دوست نداشتم واقعا توی محیط پاساژ بمونه و انجا اذیتش کنن یا بفهمن که منم با اون دوستم اس ام اس دادم باشه بخشیدم و اونم رفت می دونید اون زن خیلی خوبی بود در سن 14 سالگی ازدواج کرده بود و یک دختر 6 ساله داشت با شوهرشم اختلاف فرهنگی زیاد داشتن و دیگران توی زنگیشون دخالت می کردن البته اون موقع که به من اس ام اس می داد اوضاع خوب بود خلاصه بعد از اون روز همیشه به هم دیگه اس ام اس می دادیم و کم کم به هم علاقه پیدا کردیم بیشتر اون البته منم هر جا که میتونستم کمکش میکردم یه بارم بهم یهدختری رو معرفی کرد که دختر خیلی خوبی نبود منظورم اینه که بدش نمی آمد توی بقل یه پسر باشه با اون دختره به نام بهناز دوست شدم و مهسا هم مثل خواهر بود برام خلاصه من و بهناز اس ام اس هامون به سکس هم رسید یه روز اون دوتا با هم اومدن خونمون من پدر و مادرم کار مند هستن دادشمم مدرسه می رفت منم اون روز گفتم دیر تر می رم مغازه و خونه موندم که اونا اومدن منم تو کف بهناز بودم خلاصه مهسا موبایلش زنگ زد و داشت حرف میزد منم به بهناز گفتم بیا چند لحظه توی اتاقم اومد و یکیمی نازش کردم لبهاشو بوسیدم و سینه هاشو از روی لباس مالوندم و زود برگشت پیش مهسا و اون ها هم رفتن منم تو کف بهناز بودم خلاصه بهناز بهم گفت که اون روز مهسا جریان رو فهمیده و کلی باحاش دعوا کرده. داستان با پسر عمه داستان با پسر عمه 1. تو ماشین میگفت از بازوات خوشم میاد شروع کرد ماساز دادن بازوم. موقعه خوردن صبحانه فهمیدم بد جور تو کف شوگولیه منم دلمو زدم به دریا یه لب ازش گرفتم. کیر پسرعمو رو دادم توی دهنم و براش میلیسیدم. ولی تا حالا رابطه ما اینطوری نبود. ولی با خودم فکر کردم اگه این فرصتو از دست بدم، دیگه حالا حالاها پسرعمو بهم اعتنا نمیکنه، یا فکر میکنه از اینکارش بدم اومده. اولش هیچ حسی نداشتم، یعنی گیج میزدم. شوگولی منم از خدا خواسته سریع سیخ شد منم مجبور شدم هی تو گرمکنم این ور انورش کنم. چند سال بعد تو سن 21 سالگی با ی پسر هم سن خودم دوس شدم. من نیوشا رو خیلی دوس داشتم دوس نداشتم تنهاش بذارم. وقتی نوک سینه هامو میگرفت دلم میریخت. سلام دوستان من آتنا هستم اولین خاطره سکسیه که مى نویسم من قبلاً دوست پسر داشتم فاب داشتم و باش رابطه خوبی داشتم بخاطر مشکلاتی کات کردم باش چند ماه بود سکس نکرده بودم و هرروز تقريبا خود ارضایی مى کردم دورم پسر زیاد بود بخاطر قد و هیکل و قیافم اما دلم به رابطه رضایت نمی داد و حشری مى شدم خود ارضایی مى کردم تا اینکه یه ماه پیش با دوتا پسر که هم خونه بودن قرار گذاشتم پسر اول هم دانشگاهی من بود البته تنها هم دانشگاهی پسر که تو هفت سال تحصيل باش حرف زدم چون شدیدا گند دماغ و غد هستم به اسم حامد و پسر دوم هم خونه اى حامد بود که منو فیسبوک اد کرد و باش چندماه کلکل مى کردم به اسم رضا با رضا با اینکه ندیده بودمش خیلی راحت بودم این دوتا معلوم بود خیلی بکن هستند و طبق حرفاشون سکس گروهی زیاد داشتن تا یه شب یه گروه 3 نفره تو وایبر ساختیم و توش لاس میزدیم و عکس سینه و کس و کیر خودمونو اونجا گذاشتیم قرار بر این شد فرداش ساعت 4 من برم خونشون برای سکس تریسام اما صبح ساعت 6 رضا اومد دنبالم منو برد خونه. لطفاً تا آخر بخونین و بعد نظر بدین و انتقاد کنین اما ازتون می خوام فش ندین ممنونم از اینکه وقت می گذارید و داستان من رو می خوانید. پسر عمو یهو جا خورد و نفسش بند اومد. بعدش دیگه انگار له رفته بودیم نمبزاشتن و من با همجنسام ادامه دادم ی لسبینه حرفه ای…داستانم جالبه. دست انداختم شلوارش رو کشیدم پایین کیرشو ساک مى زدم دستشم رو کسم بود رضا هم سینمو میمالید از پشت کیر حامد خیلی بزرگ بود تو دهنم خوب جا نمى شد رضا اومد وسط پاهام و شروع کرد به خوردن کسم داشتم روانی مى شدم و با ولع کیر حامد رو ساک مى زدم و حامد سینمو میمالید از بغل پاهام رو دادم بالا و رضا کیرشو گذاشت تو کسم و شروع کرد به کردن من رضا تو دهنم کیرشو عقب جلو مى کرد و چوچولم رو میمالید رضا دراز کشید و من پشت کردم بش نشستم رو کیرش بالا پایین مى کردم و حامد تو دهنم کیرشو عقب جلو مى کرد داگ استایل وایسادم و حامد کیرشو کرد تو کسم داشتم جر مى خوردم همزمان رضا کیرشو کرد تو دهنم و واسش ساک مى زدم رفتم لبه تخت و پاهامو دادم بالا و حامد منو مى کرد و همزمان دستش رو چوچولم بود و میمالیدش سرمو کج کردم و کیر رضا رو خوردم تا حامد ارضا شد تو کاندوم وقتی حامد رفت خودشو بشوره من برگشتم لبه تخت داگ استایل وایسادم و رضا گذاشت تو کسم و اونقدر عقب جلو کرد تا ارضا شد تو این سکس عالى من 4 بار ارضا شدم اما از طرفی عذاب وجدان گرفتم از طرفی از دست حامد جر خوردم از طرفی خیلی خوب سرحال اومدم غلط املایی نداشتم اما همش حقیقت بود مى دونم با احساس ننوشتم به بزرگی کیر و ممه هاتون ببخشید سکسی های من. گفتم میخوام ارضا شم،ازم پرسید چجوری ارضا میشی،گفتم دراز بکش،اون دراز کشیدو من رفتم رو کیرش سوارشدم،بهش گفتم اصلا کاری نکنه فقط سینه هامو بماله باقیش با خودم. سلام…وقتی چندتا از داستانای سکستونو خوندم دیدم همه میگن دروغیه اما چیزی ک میخوام تعریف کنم به جانه خودم راسته. سکس ما هر روزه،کیرش حدود 15 سانته و کلفته،اولین بار ک باهاش سکس کردنم هیچوقت از یادم نمیره،ما ناهار رو باهم بیرون بودیم،بعدش اون منو برد ب یکی از خونه هاش نه اون خونه ای ک زندگی میکرد. پاهاشو روی هم انداخت تا خواهرش که بغلش نشسته بود نبینه. انگار اون تشنه ی همه چیز من بود. تا اینکه ارضا شدم و تمام بدنم لرزید. نوبت اون شده بود ک ارضا شه،رفتیم رو صندلی و من ب حالت داگی موندم،از پشت کیرشو انداخت تو کسمو تند تند تلمبه میزد،بهم گفت ستاره آبمو بیارم؟گفتم آره عشقم،و اون چند لحظه بعد آبشو ریخت تو کسم،چون وازکتومی کرده بود میتونست آبشو بریزه توش. توی فامیل با یکی دو تا از پسر دایی هام راحت بودم و همیشه می پرسیدم چه کار کنم چه جوری با دختر دوست بشم و چی بگم یا اگه شما کسی رو دارید بهم معرفی کنین. گفت لذت سکس به ریختن اب تو کسه. بعد پسر عمو من روی شکم خوابوند و کیرشو گذاشت لای کونم. با خودم گفتم اگه بیان تبریز، میتونم پسرعمو رو ببرم باغ خودمونو و هرکاری دلمون خواست انجام بدیم. وقتی شرتمو از پام دراورد سریع شروع به ساک زدن کرد نمیدونید چه جوری ساک میزد معلوم بود خیلی وقته ارگاسم نشده. ولی بعد چند دقیقه از لبم تا بغل گوشمو لیسید. بعدش کم کم دستشو برد لای پاهام. سینش مو داشت، باورم نمیشد پسرعمو اینقدر بزرگ شده باشه. بعد حدودا 10دقیقه ای وقتی کاملا روش بودم آروم دستش رفت رو کونم و از روی ساق صورتی که پام بود میمالیدش دوباره ازم اجازه گرفت که درش بیاره اما اینبار گفتم نه! دخترعمو رو مثل خواهرم دوست داشتم و بهش وابسته بودم اما پسر عمو رو یه جور دیگه دوست داشتم. دلم میخواست با تمام وجودم مال خودم باشه. منم موهاشو با دستام نوازش میکردم. وقتی وارد قطار شدیم رفتیم توی کوپه. اسم من رضا است ساله اول دانشگاه هستم. اولین بوسه رو لب رو باهاش تجربه کردم ک اونجا فهمیدم چقد سکس لذت بخشه. بالاخره دلو زدم به دریا گفتم: پسرعمو من سردمه میتونم پیشت بخوابم. تا اینکه با ی مردی 43 ساله و متاهل دوست شدم. سرشو آورد بالا گفت تورو خدا به مامانم نگو. انگار که خوشبخت ترین دختر روی زمینم. خلاصه سینه هامو فشار میداد منم رو کیرش بالا پایین میکردم ک بعد چند دقیقه آبم اومد و درحین ارضاشدن تمام بدنشو چنگ انداخته بودم،بیچاره زخمی شد ولی بهم گفت این اولین باره ک میبینم ی زن اینجوری بدنمو زخمی کنه. فکر کردم عکسالعمل بدی انجام بده. اولش یه کمی نازم کرد و و موهامو از توی پیشونیم جمع میکرد. خلاصه که آخرش هم اون ارضا شد اما من از ترس و استرس زیاد نتونستم ارضا بشم. من قبلا از دوستام شنیده بودم که خانومهای میان سن احساس شهوت بالای دارن باورم نمیشد. باورتون نمیشه بدنش مثل دخترای 24 ساله بود سینه های متوسط خوش فورم باسن زیبا. وقتی ک پیش دانشگاهی رو تموم کردم با ی مرد متاهل دوس شدم،اولش نمیدونستم ک متاهله ولی وقتی فهمیده بودم ک دیگه خیلی بهش علاقمند شده بودم و نمیتونستم ازش دل بکنم. وقتی پسرعمو اومد خونمون، توی هر فرصتی سرگرمی ما این بود که دستشو ببره توی بلوزم و سینه هامو بماله، منم همش دستم توی شرتش بود و دستگیره کنترلشو توی مشتم داشتم. وقتی تو ماشین نشستیم از سر گذشتش تعریف کرد میگفت دیگه قصد ازدواج نداره. خیلی درد داشتم و بی حس شده بودم و اصلا نمیدونستم که چه اتفاقی میفته، بعد 4سال دوستی باهاش کات کردم،بعد اون با هر پسری دوس میشدم سکس میکردم و لذت میبردم،فقط ب سکس فک میکردم و روحیه عشقو علاقه در من مرده بود. دلم براش سوخت آخرش بهش گفتم: اگه میخوای از عقب منو بکنی اشکال نداره ولی آروم. حامد خواب بود و با رضا یه سکس توپ کردیم که من یهو پشیمون شدم که تریسام کنیم گفتم تا حامد بیدار نشده من میرم رضا گفت خوددانی و از طرفی من دوست داشتم سکس تریسام تجربه کنم. حالا من و پسرعمو سر و ته خوابیده بودیم. از همون دوران یه علاقه خاصی بین ما بود. خوابیدیم کناره هم و ی رو انداز انداختیم رومون تو اون سن من ک سینه نداشتم اونم فقط کسمو میشناخت…اقا سریع دس کرد تو لوارمو کسمو مالید…منم کیرشو همزمان میمالیدم …با اینکه خیلی بچه بودیم اما کیف میداد …ببخشید ک زیاد یادم نمیاد …اما من تو اون سن ساک زدم! با سلام اسم من شیواهست البته اسم مستعار 30سالمه و مجردم ساکن تهرانم البته با عمم زندگی میکنم هر دوتا مون مجردیم عمم 45سالشه و 5سالی هست با هم زندگی میکنیم 5سال قبل پدر مادرم و شوهر عمم تو یه تصادف فوت کردن برای همین ما با هم زندگی میکنیم قدم کوتاهه و یکم توپلم داستان زندگیه من 2سال قبل کاملا عوض شد البته خودمم دوست داشتم ولی فکر نمیکردم تا اینجا و به این شدت بشه من کلا دختر اروم و خجالتی هستم و تا دو سال قبل زیاد تو نخ سکس و دوست پسر نبودم ولی یه روز دختر داییم بعد از مدتها اومد تهران و قرار شد چند وقتی به خاطر دانشگاهش بمونه پیش ما یه شب وقتی داشت یه گوشه با گوشیش ور میرفت رفتم پیششو بهش گفتم اینقدر تو گوشی نرو یه کمم با ماباش لبخندی زد و گفت اخه دوستام برام عکس پیام میفرستن خیلی جالبه منم از روی کنجکاوی باهاش همراهی کردم بعد که دید من خیلی کنجکاوم بهم گفت بیا گوشیم دستت باشه نگاه کن ازت میگیرم منم من غرق تو گوشی شدم تا اینکه چشمم افتاد به چند تا عکس سکسی یه حسی بهم دست داد تا دختر داییم فرشته برگشت خودمو جمع کردمو گوشیشو دادمو رفتم خوابیدم از فرداش به هر بهانه ای میشد گوشیشو میگرفتمو عکس های سکسی شو نگاه میکردم تا اینکه یه روز فرشته فهمید و بهم گفت خوب خودت یه گوشی خوب بگیرو نگاه کن من اولش خجالت کشیدم ولی بعدش با هم رفتیمو یه گوشی گرفتیمو قرار شد فرشته برام از اون عکسا بریزه هم برام عکس ریخت هم فیلم بار اول فیلم که دیدم بدنم داغ شدو دلم بهم میپیچید اب دهنمو قورت میدادم کم کم عادت کردمو فرشته هم برام میریخت بعد از یه مدت دوست داشتم یه بار واقعی امتحان کنم ولی میترسیدم تا اینکه نا خواسته فرصتش فراهم شد من به دعوت فرشته رفتیم شهرستان هم من اب و هوا عوض کنم هم اون مرخصی گرفته بود تا خانوادشو ببینه اونجا که بودیم حرف افتاده بود منو و با دایی کوچیکه عقد کنن ولی داییم دوست نداشت دوباره ازدواج کنه دایی کوچیکم 40سال داشتو زنش طلاق گرفته بود اونم 20سال بود مجرد بود خلاصه به هر اصراری بود قرار شد من برم خونش تا تنهایی با هم صحبت کنیم من اون شب قرار شد اگه با داییم به توافق رسیدیم شب برگردم خونه دایی بزرگه تا قرار مراسمو بزارن اگه نه هم منو با اتوبوس برگردونن تهران ساعت 5بعد از ظهر رسیدم خونه داییم اسمش ارش بود و قد بلندی داره حدودا 185 بدنشم هیکلیه از چهرش خوشم میومد سبزه بود و چهره مهربونی داره خلاصه کلی با هم صحبت کردیم و اون گفت نمیخواد دوباره ازدواج کنه و اینجوری راحت تره به خاطر کارش هم دایم تو سفره منم گفتم منم فکر میکنم از نظر فکری به هم نمیایم پس قضیه منتفیه بع د داییم زنگ زدو شام اوردن تا با هم اخرین بار شام بخوریم چون معلوم نبود تا کی دیگه نبینمش چند لحظه ای رفتم تو فکرو بعد از شام از داییم پرسیدم چرا از زن دایی جداشدی اونم گفت چون سرد بود پرسیدم یعنی چی گفت خوب هم اخلاقا هم تو موارد زنا شویی دیگه یک دفعه از دهنم پرید که یعنی تو رابطه جنسی و حرفمو خوردم داییم لبخندی زدو گفت دیگه بزرگ شدی باید بدونی این چیزارو اره دایی سرد مزاج بود و منو تامین نمیکرد اینقدر باهاش بحث کردم تا اخر چاره ای جز جدایی نموند گفتم چرا بیست سال مجرد موندی چرا ازدواج نکردی اونم گفت خوب معلوم نیست بعدی هم خوب باشه منم گفتم دلت برا اون رابطه ها تنگ نشده داییم اهی کشیدو گفت چه کنم که باید تحمل کرد اب دهنمو قورت دادم و گفتم داییی رابطه جنسی خیلی لذت داره دیدم داییم نگاهش عوض شدو اول یه نگاه به چشمام کرد و وقتی التماس و شهوت و تو چشمام دید گفت باید تجربه کنی با گفتن من متوجه نمیشی من دیگه بدنم داغ شده بود و اب دهنم به زور قورت میدادم دوست داشتم الان اتفاقی بینمون بیوفته بعد از چند ثانیه سکوت با صدای لرزون و اروم گفتم کاش میشد دوران مجردی تجربش کرد داییم انگار که منظورمو فهمیده گفت اگه واقعا دوست داری میتونم نشونت بدم دیگه همه چیز رو شده بود و مطمین بودم اون شب بار اول به ارزوم میرسم اورم به داییم نگاه کردمو گفتم باشه فقط داییی کسی نفهمه دایییمم انگار که دییونه شده بود گفت باشه شیوا جون فقط خودمو خودت کاری میکنم امشب کلی لذت ببری داییم گفت اول برو حموم بعد من میرم اول من رفتمو با ژیلت موی بدنمو زدمو خودمو سفید کردم بعد داییم رفت و اونم موهای صورت و بدنشو زد بعد زنگ زد دایی بزرگمو گفت من شیوارو میبرم ترمینال و راهیش میکنم شما نگران نباش بعد که تلفنو قطع کرد با لبخند بهم گفت اینم از داییی بزرگت حالا خیالت راحت شد بعد بهم گفت لخت شم منم همه چیزمو در اوردم فقط شرتم موند داییم هم لخت شدو فقط شرتش موند بعد اومدو بغلم کردو با دست کمرمو میمالید منم خشکم زده بود بعد گفت اول هر سکسی لب گرفتنه شروع کرد لب گرفتن وقتی خودشو چسبوند بهم کیرشو رو شکمم حس میکردم حس عجیبی بود کیرش سفتو داغ بود تجربه اولم بود که یه کیر به بدنم میخورد بعد داییم سینه هامو درسته کرد دهنشو مک زد دیگه از خود بیخود شدم احساس کردم سینه هام 5برابر شدن بعد دست داییم رفت رو کسم و لای کسم فشار داد که جیغم رفت هوا داییم گفت هنوز باکره ای گفتم اره بعد گفت د وست داری بازت کنم گفتم نه دایی فعلا نه بعد دوباره سینمو خوردو دستشو برد پشت کونو اروم لای کونم میکشید تا اینکه انگشتش به سوراخم خورد هنوز یه کم مو دور سوراخم بود که به انگشت داییم گیر میکردو درد داشت بعد داییم با صدای حشری گفت اووووف چه سوراخ تنگی منم همش اه و ناله میکردم بعد داییم گفت ازش میترسی گفتم از چی گفت از کیر من منم گفتم نه گفت پس بگیر دستت من از رو شرت گرفتمش وایییی تا حالا کیر به این گندگی از نزدیک ندیده بودم خیلی کلفت بود و سفت سرش خیلی گنده تر از بقیه کیرش بود داغ داغ بود بعد داییم اه بلندی کشیدو شرتشو در اورد کیرش مثل فنر بیرون پرید داشتم دیوونه میشدم یه کیر نسبتا سیاه با تخمای بزرگ و تمیز و اصلاح شده طولش 15سانت میشد بعد داییم رو تخت دراز کشید و منم کنارش داراز کشیدم و اون با سوراخ کونم و کسم ور میرفتو منم کیرشو میمالیدم هر دوتا مون خیس اب شده بودیم از کیر داییم ترشع بیرون میومد منم یه کمشو رو انگشتم مالیدمو اول بو کردم بو نمیداد بعد زبون زدم مزش یه کم ترش بود داییم چشماشو بسته بودو فقط اه واوه میکرد وقتی دیدم تو حال خودشه سرمو بردم جلو تا کیرشو از نزدیک ببینم رگ کیرش زده بود بیرون کیرش بو بدنشو میداد بو عرق بدنش بود از جلو کیرش حشریم میکرد خواستم کیرشو مزه منم اول سر کیرشو کردم دهنم دهنم پر شد یه دفعه داییم از جاش پری و نگاه کرد گفت چیکار کردی منم گفتم مگه بدت میاد گفت نه ولی دیگه ادامه نداد و منم دوباره سر کیرشو کردم دهنم و اینبار با اب دهنم کلی خیسش کردمو سر کیرشو مک زدم تا مزه کیرشو بچشم عالی بود و شهوتی داییم اه واووو هش بالا رفتو اووووووففف ا ف میکرد منم سعی میکردم تا ته کیرشو بکنم دهنم تا اینکه دیدم داییم داره شدید تکون میخوره و اروم و به زحمت گفت اومد اومد با دست سرمو پس زدو ابش با فشار پاشید بیرون ابش بدون اقرار تا سقف رفت بالا ولی سریع کیرشو گرفت تا ابش بیشتر نیاد تمام سینه و شکمش پر اب شده بود ابش شفاف بود و مات بعد اروم کیرشو ول کرد اه بلندی کشید منم دستمال اوردمو بدنشو پاک کردم بهش گفتم چرا نزاشتی ابت کامل خالی بشه اونم گفت خوب اونوقت برات چیزی نمیموند بعد از چند دقیقه که تو بغل داییم دراز کشیده بودم دوباره کیرش راست شد ولی کیرش بخاطر ابی که روش ریخته بود چسبناک بود بعد داییم گفت شیوا حالا نوبت منه کس خوشکلتو بخورم و منو برعکس کردو کسم افتاد جلو صورتش و تا میتونست لای کسمو لیس میزد منم حشری شده بودم احساس میکردم هر لحظه ممکنه ارضا بشم یکدفعه به خودم اومدمو دیدم کیر داییم جولومه با ولع همه کیرشو کردم دهنمو مک میزدم کیرش مزه ترش گرفته بود بعد از چند دقیقه دیدم زبونشو میماله دور سوراخ کونم حس قلقلک داشتم ولی بعدش نوک زبونشو فشار میداد تو که حس درد کردم اینقدر این کارو کرد تا نوک زبونش رفت تو احساس سردی کردم بعد زبونشو عقب جلو میکرد و منم کیرشو از دهنم در اورده بودمو با دست میمالیدم زبونشو بیرون کشیدو با دست کیرشو کرد دهنمو تند تند عقب جلو میکرد بعد تو همون حال گفت ابش اومد بهت میگم سرت و بکش کناد منم با یه اووون بهش فهموندم فهمیدم بعد ریتمش تند تر شدو تا اینکه کیرشو محکم داد بالا و ابش با فشار پاچید دهنم ابش داغ داغ بود و دهنمو نگه داشتم تا همش تو دهنم خالی بشه ولی از پس زیاد بود ابش از دور لبم ریخت رو شکمش بعد سرم عقب کشیدمو هر چی اب تو دهنم مونده بودو قورت دارم اولش خواستم اوق بزنم ولی بعدش عادی شد دایییم بعد از چند دقیق به خودش اومدو گفت چطور بود منم گفتم ابت ترشه ولی خوشمزست اونم با تعجب گفت مگه خوردی ابمو منم با لبخند گفتم اره مگه عیبی داره داییمم گفت نه نوش جونت پر از ویتامینه بعد هر دو مون خندیدیم ممنون که خاطراتمو خوندید اگه خوشتون اومد ادامشم براتون مینویسم نوشته. داستان من با امیر محمد جونم این امیر محمدی که میگم18 سالشه و اول دوست یکی از دوستام بود سر آشنایی ما دوتا توی یه مجلس عروسی باز شد من اونجا هی شوخی میکردم و اینم هی میخندید اخر مجلس هم با ماشین رسوندمشون تادر خونشون خلاصه چند باری هم چند نفری رفته بودیم بیرون تفریح تا اینکه توی لاین تو گروه ها بیشتر باهم صحبت میکردیم و آشنا شده بودیم هرشب به یه بهانه زنگ میزدم بهش میدیدمش و صحبت میکردیم از قیافش بگم که خیلی ناز بود واقعا خشگل بود یعنی هرکی میدیدش عاشقش میشد پوست سفید لب ها نازک پسر گل و با معرفت چشاش سگ داشت خنده هاش قند تو دل آدم آب میکرد از دست های لطیفش هم که نپرس تیپش هم فوق العاده خلاصه بگم همچی تموم بود تو بعضی پیام ها به هم عشقم عشقم میگفتیم و دوست دارم و از این حرف ها دلم پیشش گیر بود واقعا میخواستمش ولی نه فقط واسه سکس حتی فکر اینکه من یکی از دوست های صمیمیش هستم هم برام زیاد بود همین جوری روزا میگذشت کم کم شوخی و انگول بازی رو با هم طبیعی شدیم یه شب که خونمون خالی بود بهش زنگ زدم گفتم بیا اینجا یه عرقی بخوریم و اونم قبول کرد عرقرو خوردیم و بهش گفتم امشب اینجا بخواب یه چند ساعتی فیلم دیدیم و کس شعر گفتیم و بعد جا پهن کردیم که بخوابیم جا هامون کنار هم بود یه نیم ساعت گذشت و دست من افتاد رو پشتش چیزی نگفت و جا به جا هم نشد دستمو که ورداشتم دیدم دست اون اومده رو پشتم همینطور میرفت پایین تر قلبم به تپش افتاده بود انگار داشت منو میمالوند دیدم بهترین فرصته منم شروع کردم مالوندن کونش و پشتش چقدر نرم بود این نرم ترین چیزی بود که تو عمرم بهش دست میزدم همین طور روم زیاد شد و دستمو از زیر شلوارش کردم تو تمام بدنمو گرمای شدید گرفته بود انگار توی کوره آجر پزیم یعنی اگه بیدار بشه واکنشش چیه بعد دیدم چشاشو باز کرد یه لبخند دختر کش زد و لبهای نازشو گذاشت رو لبام مثه شراب ناب بود انگار دنیا نصیبم شده بود لبهای قرمزش خوردن داشت طعم پرتغال تامسون اصلی رو میداد هرچی بگم کم گفتم بعد شلوارشو دراورد کیر متوسط سفید و خوش تراشی داشت سریع گرفتم تو دستام و باهاش بازی کردم و بعد برای اولین بار تو عمرم واسه عشقم ساک زدم اونم چه ساک زدنی کیرش خوردن داشت اونم انگار تو فضا بود به پشت خوابوندمش و یه بالشت گذاشتم زیر شیکمش حالا این کونی که مثه قرص ماه میموند و مدت ها پشت ابرها قایم شده بود واسم نمایان شده بود و جلو چشمم بود شروع کردم به بو کردن و لذت بردن سفید مثل برف بدون یه زره مو بعد یه تف غلیظ انداختم لاش و شروع کردم به انگشت کردن کم کم سولاخ تنگش وا شد فرصت رو غنیمت دونستم و تو یه عملیات غافل گیرانه سر کیرمو کردم تو کونش یه آخ دلبرانه گفت و چرخیدو لباشو بوسیدم و گفتم دو دیقه تحمل کن نفسم با چشمک قشنگش جواب بله رو بهم داد و شروع کردم تلمبه زدن هیچوقت همچین حس خوبی رو تجربه نکرده بودم انگار دوباره از مادر متولد شده بودم کم کم احساس کردم داره آبم میاد در آوردم و ریختم رو صورتش که از این کار زیاد خوشش نیومد هنوزم عاشقشم و براش میمیرم نوشته. خلاصه دعا دعا که کاش نیان داخل ولی یه جورایی مطمئن بودم که این شیطونا میان تو سریع پریدم یه صندلی گذاشتم پشت در اتاق و خدا رو شکر که در حموم تو اتاقم من افتاده وای که اون روز که قرار فهمیدم در حموم تو اتاق منه چقد با بابام دعوا کردم ولی الان خوشحالم چه جای فرار باحالیه گاهی وقتا ولی از شانس بد دستگیره در اتاق منم خراب بود و تنها راه این بود. خلاصه اونا یکی دو بار با خط های دیگران سر به سرم گذاشتن تا اینکه یک بار زن پسر داییم رو مامور کرده بودن که یکمی اذیتم کنه. تا اینکه یه روز که من و پسر عموم و خواهرش رفته بودیم سینما توی سینما کنار من نشست. وقتی ارگاسم شد گفت اگه بدونی کیر چقدر لذت داره یه زرشو به کسی نمیدی. از اونجایی که خیلی دوسش داشتم شروع کردم با موهاش بازی کردن و سرشو نوازش میکردم یهو بلندم کرد و سرمو روی سینش گذاشت وبعد چند دقیقه شروع به لب گرفتن کرد همونطور که داشتیم لبای همدیگرو میخوردیم از روی لباسم سینه هامو میمالوند و بعدش ازم اجازه گرفت که لباسمو در بیاره نمیدونم چرا بهش اجازه دادم آخه اصلا تو فازه این چیزا نبودم بعدش سوتینمو در آورد سایز سینه های من 70. یه روز که میخواستم برم بلیط قطار بگیرم واسه برگشت به عموم گفتم: شما که خیلی وقته از اون طرفا نیومدین بذارین براتون بلیط بگیرم با هم بریم. پسرعمو که بی میل نبود و منتظر یه حرکت از طرف من بود پتو رو زد کنار. منم مچ دستشو گرفتم و روی کسم نگهش داشتم که بفهمه نباید جابجا بشه. همیشه آرزو داشتم اولین تجربه ی سکسم با کسی باشه که خیلی دوستش دارم، حتی اگه قرار نباشه باهاش ازدواج کنم. من عاشق پسرعمو شده بودم، گذاشتم یه ده دقیقه ای همینجوری بخوابه تا اینکه خودش از تکونای قطار بیدار شد. لطفآ نظرات و پیشنهادات و همینطور انتقادات خودتون رو برای ما ارسال کنید. این مرد بهترین اتفاق زندگی من بود،چ از نظر روحی و چ از نظر سکسی همیشه پشتمه. یکم که مثل خنگا تلاش کردیم، آخرش کیرش رفت تو. که یهو پسر عموم گفت: بابا من دلم واسه عمو و زن عمو تنگ شده بریم دیگه. یه پسر دایی داشتم که اسمش امیر بود. نهارو که خوردیم تختها رو آماده کردم واسه خواب. احساس میکردم همینجور که منو میبوسه کیرشو روی من فشار میده. کلیپ سکسی ایرانی و فیلم سکسی ایرانی زهرا بابائی. اگه خواستین بقیشم میام میزارم…اما همه اینا تا. چند باری هم یواشکی همو بغل میکردیم و میبوسیدیم. مهسا هم توی این مدت منو دوست داشت اما منه خنگ نمی دونستم و ازش می خواستم دوست جدید بهم معرفی کنه. شروع کرد به مالوندنش اصلا حال خودمو نمی فهمیدم داشت سینه هامو میخورد و نوکشو زبون میزد. هر ماه یکی دوبار باهم سکس داشتیم و حدودا یک سال و نیم باهم بودیم تا اینکه چند وقت پیش حدودا 2 هفته پیش بهم زدیم! از اونجایی که خیلی بهش اعتماد داشتم و دوسش داشتم میذاشتم بیاد خونمون. کرمم گرفت موندم و حامد ساعت 11 بیدار شد. اون خودشو مهسا معرفی کرده بود و میگفت بسکتبالیسته و خلاصه تمایل داره با من آشنا بشه منم چون چندین بار سرم کلاه رفته بود گیر دادم کیه و از کجا شماره منو پیدا کرده که نگفت. با اینکه اون لحظه بی مزه بنظر میرسید ولی بعدها دلم واسه خوردنش تنگ شده بود. منم که از سر شیطنت هی سرک میکشیدم تو گوشیش که کلک نکنه آره، نکنه دوس پسر داری، اونم یهو گوشیشو میکشید که نه بابا آخه دوست پسر کجا بودی، ولی آخه نیوشا قدیم اگه بهش میگفتی دوس پسر داری حدودا یک هفته باهات قهر میکرد که چنین حرفی و بقول حودش تهمتی رو بهش زدیم. وقتی خانومهای دیگه پاشو دیدن گفتن پاش رگ برگ شده وباید دکتر بره. قطار که حرکت کرد، پسرعمو گفت: دو نفر دیگه نیومدن؟ منم گفتم: آره جا موندن. دستش خیس شده بود دلم میخواست جیغ بزنم. همش تو این فکر بودم که چه جوری شروع کنیم. همین چن وقت پیش بود که رفته بودیم کافه و برامون از اون پسره عوضی حرف میزد که باهاش تازه دوس شده بود و بقول خودش میگف هیچی به هیچی نشده کلی باهاش اوکی شده بود و پیشنهادای بد بهش کرده بود و اینم ساده فک کرده بود مرد رویاهاشه و واقعا میخواد باهاش تا ابد بمونه و خودشو در اختیارش قرار داده بود و بعد یه مدتی که تلگرامش رو چک کرده بود توی یه گروه رفته بود و شک کرده بود به یکی از چت هاش و وقتی رفته و چت هاشو خونده بود متوجه خیانت پسر شده که همزمان با یه دختر دیگم رابطه داشته و کلی با اون دختره عکس های مستهجن گرفته بودن، خودش میگفت از کجا بدونم شاید با چن نفر دیگم باشه. وقتی می مالوندمش یه جورایی خودشو روی صندلی جابجا میکرد و دستش روی کسم شل میشد. تنها نبودیم اما رفتین تو ی اتاق واسه بازی کوچیک بودیم کسی شک نمیکرد. خلاصه منو مهسا با هم بیشتر راحت شدیم بعضی وقت ها جک هایی می فرستاد که یکمی سکسی بود منم که اصلاً تو فکر سکس نبودم یه بار جواب جکی که فرستاده بود رو دادم وگفتم توام خوب شیطون هستی ها گفت اره پس چی ،کم کم سر صحبت باز شد دیگه راحت تر شدیم به هم اس ام اس های سکسی می دادیم و با هم قرار اولین سکس رو یک شب خونه اونها هماهنگ کردیم اون شب من فروشگاه بودم و ساعت 10 شب تعطیل کردیم و منم راه افتادم سمت خونه مهسا اینا اون شب شوهرش شب کار بود و دخترشم که علاقه زیادی به پدر بزرگ و مادر بزرگش داشت خونه اونها بود باور نمی کنید تمام بدنم یخ کرده بود خیلی می ترسیدم با هر زحمتی بود تا سر خیابان شون رفتم و اون اکی که داد منم رفتم توی کوچه و خیلی سریع رفتم توی خونه یه چادر سرش بود تا رفتیم خونه درش آورد باور نمی کنین یه تاپ پوشیده بود با شلوارک وایییی واقعا ناز بود موهاشم باز کرده بود و رفت توی آشپز خونه که برام شربت بیاره منم پشت سرش رفتم عجب پاهایی عجب کون و استیلی وایییییی الانم که دارم می نویسم کیرم راست شده امید وارم از شما هم شده باشه اینقدر حشری بودم که زود خودمو از پشت بهش چسبوندمو سینه هاشو مالوندمو گردنشو بوسیدم گفتم نمیخوام شربت بیا بریم توی اتاق خواب خلاصه رفتیم و دراز کشید افتادم روش و شروع کردم به خوردن لبهاش وایییی عسل بودن بعد گردنش اون موقع اینقدر حرفه ای نبودم گردنشو خوردم که صداش در اومد بعد سینه هاش نمیدونم تا یکم سینه هاشو میخوردم صداش می زد بالا و می گفت بسه محمد بسه الان جیغ میزنم بسه اخخخخخخ اییییییی می کرد باورم نمیشد اینقدر از سینه تحریک بشه بعد همون جور که خوابیده بود اومدم پایین از تخت و لخت شدم کیرمو بردم سمت دهنش و آروم شروع کرد برام به خوردن واییییییییییییی چقدر گرم بود نمی دونم شما هم تجربه کردین یا نه اما خیلی خوب بود برام اینو بگم من زود آبم میاد بهش گفتم بسه و بعد بهم کاندوم داد که کشیدم روی کیرم خواستم کسشو بخورم که گفت اصلان نمیشه صدام در میاد به زور یکیم مالیدمش با دستم کس ناز و خوشگلی داشت همین جوری شم لبهاشو گاز می گرفت که صداش بیرون نره منم آروم کیرمو گذاشتم در سوراخ کسش و یکدفعه کردم توش هنوز صداش تو گوشمه که گفت آخخخخخخخخخخخخخخخخخخ آیییییییی فقط چشما تون رو ببندین و اون لحظه رو تصور کنین و منم تا ته میکردم توش چه کس گرمی بود شروع کردم به تلمبه زدن که اونم دوست داشت اما کیرم کلفت تر و بزرگتر از کیر شوهرش بود به خاطر همین هم درد داشت براش، هم لذت و آخخخخ و ایییییی می کرد منم لبهاشو می خوردم که صداش بیرون نره یکمی که کردم حس کردم داره آبم میاد وقتی اومد با فشار خالیش کردم توی کاندوم دوست نداشتم کیرمو از اون کس تنگ و گرم در بیارم چون اینقدرم برام آخخخخخ اییییییی کرده بود که لذت بردم می دونید من دوست دارم موقع سکس صدای زن در بیاد من هرچی تند تر بکنم اونم صداش بیشتر بشه 1 دقیقه ای همون طور روش خوابیدم تا کیرمم خوابید از روش بلند شدم فقط تاپشو پوشید و رفت برای آماده کردن شام منم گفتم محمد حالا که این همه سختی رو تحمل کردی 1 بار دیگه هم بکن ،شام رو خوردیم همش تو فکر سکس با مهسا بودم خط سینه هاش کاملا پیدا بود شام که تموم شد یکمی پیش هم نشستیم صحبت کردیم و دستشو گرفتم و گفتم بازم میخوام که گفت صبر کن میوه بیارم گفتم نمیخوام یالا که دوباره بردمش توی اتاق و شروع کردم به خوردن لبهاشو بعدم سینه هاش کاش اون موقع بیشتر اطلاعات داشتم بازم مثل دفعه قبل زیاد نشد بخورم سینه هاشو این دفعه من دراز کشیدومو ازش خواستم تا بشینه روی کیرم وایییییییی نشست تا ته رفت توش مثل اون دفعه یه اخخخخخخخخخخ و ایییییی بلند گفت و شروع کرد به بالا پایین شدن چه تالاپ و تولوپی میکرد جووووووون حس خیلی خوبی بود جلوی چشمم اون سینه هاش بالا و پایین می رفتن لبهاشم گاز میگرفت که صداش در نیاد بهش گفتم مهسا پاشو روی شکم بخواب توی فیلم ها زیاد دیده بودم که از پشت بکنن توی کس دلم میخواست تجربه کنم واییی اون کون نازو سفیدشو که اینقدرم ناز بود اومد جلوی چشمم اول خواستم از کون بکنمش که گفتم نه دفعه بعد بهتره خوابیدم روش و کیرمو کردم توش که همون اخخخخخخخخخخخ بلند رو گفت منم تند تند میکردم. گردنمو خیلی نرم خورد و با یه دستش سینه هامو می مالید. چشتون روز بد نبینه این دوستا مامانم ماشالا ماشالا یه بچه هایی داشتن فک کنم از اجنه بودن، نمیدونم کی و چطور اینا رو تربیت کرده بودن که این همه اینا شیطنت میکنن و خسته نمیشن وااای آخه چقدر سرو صدا چقدر شیطنت. من خیلی شیطون بودم اونن همینطور. این کافه خیلی دوس داشتنی بود من خیلی دوس داشتم نسیم هم همون جا بود که با دوس پسرش آرش آشنا شد. بهش گفتم بخدا اگه بهم نگی دیگه باهات حرف نمیزنم. تو همین فکرا بودمو داشتم به صفحه کامپیوتر نگا میکردم که یه صدای مرموز و یواشکی به گوشم خورد، نگو اینا اومده بودن بالا و داشتن اینجا گشت و گذار میکردن و سرک میکشیدن به همه اتاق ها منم که اگه میومدن داخل خیلی افتضاح میشد. گفتم میخوای چکار کنی، من از عقب نمیدما. شب که شد روی پاهاش نشستم و اونم با دست منو ارضا کرد. گفت مامانتینا نیستن ؟ گفتم نه رفتن خرید. از روش بلند شدم و بردمش توی حمام و شستمش،تو حموم هم به بار ارزش کردم. رضا از رو شرتم با چوچولم لاس مى زد. اون روز من سر کار بودم و توی یه فروشگاه کار می کردم. دوتایی بغلم کردن منو بردن رو تخت. دلم میخواست بالشو گاز بگیرم، هیچوقت این لذتو توی زندگیم احساس نکرده بودم. مثلا وقتی میخواستیم بریم مسافرت، اگه عموم اینا نمیومدن، من اونقدر گریه میکردم تا دسته جمعی بریم سفر. نیوشا و من و همگی تو یه مدرسه بودیم و هممون همکلاسی، ما مدرسه که تمام میشد قبل رفتن به خونه میرفتیم بازار و یه گشتی میزدیم و یه سری هم میرفتیم کافه بعد میرفتیم خونه. این آخریا وقتی پسرعمو رو میدیدمش دلم می خواست بگیرمش تو بغلم و یه ماچ آبدار ازش بکنم. ولی پسر عموی شیطونم کوتاه نمیومد. تا اینکه یه بار که خواستیم بریم کافه گفت که من نمیام گفتم که چرا و اصرار کردم بیا یهو زد زیر گریه و دستشو کشید و رفت منم رفتم دنبالش و به نسیم گفتم منم نمیام، آخه نسیم با آرش قرار داشت میخواست بره. اونم پس چند لحظه دوباره ارگاسم شد. بعضی وقتا که تعطیلات شروع میشد میرفتم تهران و با دخترعمو و پسر عموم میرفتیم گردش یا خرید و اینجور کارا. پسردایی نامرد من داستان سكسي Jun 25, 2011 - سلام من اسمم هستيه 25 سالمه و متاهلم يه دختر 3 ساله دارم خيلي وقته كه ميام ajabjayi. شما میتونید فیلم ها را به صورت آنلاین تماشا کنید یا دانلود کنید ، همینطور میتونید با ثبت نام در سایت آویزون از سیستم دوست یابی استفاده کنید. از دوستی ما 1سالو 3ماهه میگذره اما هر بار ک سکس میکنیم انگار اولین باره سکس میکنیم. آروم منو برد تو ی اتاق دیگه ک کل دیوارش آینه کاری بود،من ک اون اتاقو دیدم هیجان زده شدم،بهم گفت دیدن سکس آدمو حشری تر میکنه واس همین این اتاقو آینه کاری کردم ک لذت بیشتری ببریم. البته بعدش مامانم فهمید و کلی دعوام کرد ولی قسمش دادم به بابام نگه والا احتمالا من کشته میشم به دستش. سلام دوستان عزیز من اکثر داستان ها رو خوندم و همین طور هم نظراتی که شما آخر هر داستان دادین. وقتی که رئیس قطار واسه چک کردن بلیطها اومد پریدم بیرون کوپه و چهار تا بلیطو بهش دادم تا پسرعمو متوجه نشه. باورم نمیشد که تسلیم کردن خودم اینقدر لذت بخش باشه. ما تقریبا یه گروه شدیم که هم اقایون هستن هم خانوما. خونه ای ک خریده بود واس همین کار. اون متوجه این حرکت من شد گفت بیا بریم خونمون صبحانه بخوریم. منم دستشو فشار دادم، دیگه نمیفهمیدم دارم چکار میکنم. دوتا دیگه تلمبه زدم ابمو ریختم توکسش. ما دارای یکی از عظیم ترین کالکشن های فیلم و داستان های سوپر هستیم که همه روزه برای شما قرار میدیم. زانیارهستم 32 سالمه میخوام از خاطره سکس با خوانمی که 11 سال بزرگترز از خودمه براتون تعریف کنم…. Tagged , , , , , , , Search Search for: صحبت مدیر. اینم جز تجارب تلخ منه،چون پسر ایده آلی نبود. داستان دختر خالم و رضا داستان رضا و دختر خالم داستان تلگرام و اینستا داستان منو دختر خالم دختر خالم نیوشا یه دختر چادری و سادس که به هیچ وجه تو نخ پسر بازی و از این کارا نیس، اصلا تا قبل از اینکه برام تعریف کنه چه اتفاقی براش افتاده باورم نمیشد این بشر با پسری حرف زده باشه آخه با خود منم به زور حرف میزد خوب نیوشا خیلی کم حرفه و خجالتی. من از جام پاشدم ک ازش فاصله بگیرم،اما اون منو تو گوشه اتاق گیر انداخت طوری ک نمیتونستم تکون بخورم،لباشو آروم ب صورتم مالید و کم کم لبامو میخورد،خیلی حس بی نظیری بود. من اسمم محمد هستش و 23 سالمه پسر معمولی و سبزه هستم از نظر مالی خیلی ساده و کارمند هستم دوست داشتم داستان یکی از سکس هامو اینجا بنویسم و می دونم هدفتون از خوندن داستان ها اینه که حسابی حال کنین و به تجربیاتتون اضافه بشه و بیشتر تحریک بشین. من حدود5ساله هر روز صبح برای ورزش به پارک میرم هر روز بعد از ورزش وهوازی بد مینتون بازی میکنم. من یه پسر 20 ساله هستم که یه پسر دایی دارم که یه زنی داره ماه که سنش25 ساله و یه دختر 1. خلاصه من که فک میکردم ستاره بعد این اتفاقی که براش افتاده کلا دیگه طرف پسر بازی نره و دیگه با پسری رابطه نداشته باشه. از یک رو چون از من بزرگتر بود خجالت میکشیدم بهش چیزی بگم. از اون سکس به بعد دیگه نتونستم با دخترهای جوان حال کنم چون طوری منو سیراب کرده. و برای سکس دفعه بعد نقشه می کشیدم. الان 19 سالمه و این داستان بر میگرده به 5سالگی یا6سالگیه من چون یادمه هنوز پیش دبستانیم نرفته بودم…من. تو اتو بوس یه پیر مرد بهم می مالید راست کرده بودم داشت آبم می اومد منم کیرشو دستم گرفتم مالیدم هر قدر کیرشو می مالیدم آبش نمی اومد با تحکم بهم گفت پاشو این یکی بشینه مثل گوساله اطاعت کردم تا بلند شدم چسبوند به در کونم دستشو گذاشته بود رو شونم یه دست دیگه شم گذاشته بود پهلوی راستم هی با کیرش تقه میزد به در کونم همه نگاه می کردن ولی اون حالیش نبود مجبور شدم ایستگاه بعدی پیاده بشم اونم پیاده شد تو خیابون هی انگشت تو کونم می کرد سوار ماشینم کرد منو بد تو یه حموم حوالی خیابون انقلاب تو حموم هیشکی نبود رفتیم نمره شروع کرد به لخت شدن وقتی لخت شد لباشو آورد جلو لبامو میک زد دو تا تف گنده هم انداخت تو دهنمم کیرمو با دستش از روی شلوارم گرفت دست راستمو از طرف دیگه گذاشت رو کیرش یه دفعه موهای سرمو گرفت کشید پایین مثل شتر در مقابلش زانو زدم کیرشو تا ته کرد تو دهنم همونجوری که موهامو گرفته بود کیرشو محکم تا ته حلقم فرو كرد مزه شاشش اب منی و بوی پشماش داشت حالمو بهم میزد چند بار خواستم سرمو از دستش خلاص کنم نذاشت زورش به من می چربید وقتی حسابی دهنمو گایید بلندم کرد شلوارمو کشید پایین دوتا اخ تف کنده چسبوند در کونم بعد سر کیر گنده شو تو کونم احساس کردم همینکه سر کیرش رفت تو کونم بقیه شو با فشار داد تو سوزش شدیدی اطراف سوراخ کونم احساس کردم درد بود که میریخت تو جونم پاهام ضعف رفت همینکه دید دارم ناله میکنم موهامو کشید عقب پرتم کرد روی سکوی داخل حمام دروسطم بست اومد نشست روم موهامو گرفت دستش سرمو با فشار کوبوند به سنگ دست چپشو برد پایین کیرشو گرفت با فشار هل داد داخل کونم با هر بار فشار کیرش به داخل کونم با غیظ سرمو محکم می کوبوند به سنگ مثل اینکه داره با اسب یورتمه میره اونجا روی سنگ کثیف و سرد حمام نمره وسط شهر فهمیدم سکس اسب سواریه بسته به اینکه چه موقعیتی در سکس داشته باشی نقش اسب یا سوار را بر عهده خواهی داشت من در اون لحظات اسب بودم که سوارم به شدت هر چه تمامتر مرا میراند و عجیب اینکه از اینهمه وحشیگری لذت می بردم. اونقد مکیدم کیرشو ک فکم خسته شده بود،کیرشو انداختم تو کسم،اومد روم خیلی آروم تلمبه میزدو دستش زیر سرمو رو کمرم بود،یعنی محکم بغلم کرده بود و لبامو آهسته میمکیدو تو گوشم میگفت عاشقتم،منم بهش میگفتم من بیشتر عاشقتم،بهم میگفت زن ب این خوشگلی و جوونی رو باید هر روز کرد. از اینکه سر تون رو درد آوردم عذر خواهی میکنم می دونم فش بهم می دین که زن شوهر دار بود اما باور کنین من اون موقع اصلان نمی دونستم چقدر بد و خطر ناکه من و مهسا توی مدت 6 ماه که با هم بودیم 15 بار دیگه سکس کردیم یکیش ساعت 2 نصفه شب بود که جریان خیلی خوب و با حالی بود اگر دوست داشتین حتما در نظرات خودتون بفرمایید تا براتون بنویسم توی اون شب من مهسا رو از کون کردم که تا 1 هفته نمی تونست درست بشینه و دست شویی بره خیلی جالبه دوست داشتین حتما بگین. بالاخره عموم به پسرعمو اجازه داد که بیاد. دانلود فیلم سکسی فیلم سوپر سکسی فیلم های سکسی - آپارات دانلود فیلم سکسی فیلم سوپر سکسی فیلم های سکسی. یه نیگا به دخترعمو کردم که مشغول تماشای فیلم یود، دلم داشت میریخت، نمیدونم چی شد که زیپ شلوارمو باز کردم و دست پسرعمو رو دادم توی شرتم. همون کیره کوچولوشو…شاید اونموقه نمیدونسم اما الان ک فکر میکنم میگم یعنی اینقد حالیمون بده اون از من ی چند ماه. COM بهترین و به روز ترین سایت سکسی ایران گروه آویزون همیشه در تلاش برای قرار دادن جذاب ترین محتوا را برای شما دارد.。




2021 lentcardenas.com